- شران
- پیاپی ریزان و روان، باران
معنی شران - جستجوی لغت در جدول جو
- شران
- شرنده، در حال شریدن، ویژگی آبی که پیاپی فروریزد و روان باشد
- شران ((شُ رّ))
- پیاپی ریزان و روان، باران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روباه، جمع درن، ریمناک ها، جامه های کهنه
سرخرگ
ابال
جبران
افق، حد
آرنج، مرفق
برنده قاطع برا
در ترکیب معنی (چراننده) آید: گاو چران گوسفند چران
تشنه، عطشان
مطیع و فرمانبردار و رام
پرنده، در حال پریدن
چوپان را گویند که چرادهنده و محافظت کننده گوسفند باشد، گله بان، رمه یار
شاخ بره نام دوستاره که درآغازبهاردر آسمان دیده می شوند
بهترین داراک، بدترین داراک از واژگان دوپهلو نام گروهی ازرویگردانان (خوارج)
مرغراه راهی که ازمیان مرغزار بند کفش از دوال، جمع شرک، گیاه خشک باران رسیده
تابخانه جای نشستن درآفتاب زمستان
افراشته دکل بادبان گردن شتر سایبان، زه کمان، چادرشامیانه بادبان کشتی، خیمه شامیانه، سایبان، زه کمان که مادام بر کمان است، گردن شتر، جمع اشرعه شرع
پارسی تازی شگته به شیوه قلب سریش چسب
پاره آتش که برجهد
آشامیدنی، نوشیدنی آب
خرید، فروش، کناره کنار، فروش ازواژگان دوپهلو، بهای کالا خریدن، فروش (از اضداد)
گزاک گونه ای پشه، آزار، توان کنار سدر ازدرختان کنار دشتی
گیاه تیره
نیمه پر نیمه تهی