مشارفه. با همدیگر مفاخرت کردن. (ناظم الاطباء). مخفف فعال از شرف و آن بزرگی و علو باشد. (از معجم البلدان) ، برآمدن و مطلع شدن بر چیزی. (ناظم الاطباء) ، نزدیک شدن. (از ناظم الاطباء)
مشارفه. با همدیگر مفاخرت کردن. (ناظم الاطباء). مخفف فعال از شرف و آن بزرگی و علو باشد. (از معجم البلدان) ، برآمدن و مطلع شدن بر چیزی. (ناظم الاطباء) ، نزدیک شدن. (از ناظم الاطباء)
جامه های سپید یا جامه ای که از اماکن فارس نزدیک به اماکن عرب خریداری شود. (از اقرب الموارد). جامۀ سپید نفیسی که از ایران به عربستان برند. (از ناظم الاطباء)
جامه های سپید یا جامه ای که از اماکن فارس نزدیک به اماکن عرب خریداری شود. (از اقرب الموارد). جامۀ سپید نفیسی که از ایران به عربستان برند. (از ناظم الاطباء)
شرف. بزرگی. بزرگواری. بزرگ مقداری. مجد. رفعت. قدر. (یادداشت مؤلف). نجابت و اصالت و بزرگواری و بلندقدری و بزرگ مرتبگی. (ناظم الاطباء). - شرافت نسب، ارجمندی از حیث خاندان و نسب. (فرهنگ فارسی معین)
شرف. بزرگی. بزرگواری. بزرگ مقداری. مجد. رفعت. قدر. (یادداشت مؤلف). نجابت و اصالت و بزرگواری و بلندقدری و بزرگ مرتبگی. (ناظم الاطباء). - شرافت نسب، ارجمندی از حیث خاندان و نسب. (فرهنگ فارسی معین)