ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جرقّه، اخگر، سینجر، لخچه، لخشه، آلاوه، جذوه، جمر، آتش پاره، جمره، ضرمه، آییژ، ژابیژ، خدره، ابیز، ایژک، بلک
ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، جَرَقّه، اَخگَر، سَیَنجُر، لَخچِه، لَخشِه، آلاوِه، جَذوِه، جَمر، آتَش پارِه، جَمَرِه، ضَرَمِه، آییژ، ژابیژ، خُدرِه، اَبیز، ایژَک، بِلک
گردنا که کودک را رفتن بدان آموزند. (مهذب الاسماء). گردونا. حال. گردونچۀ کودک، حالت به رفتن آمدن کودک خرد. (منتهی الارب) ، آلتی است از آلات حرب و آن چنان باشد که غراره از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن شوند تا به دیوار قلعه رسند و در قلعه نقب زنند، دو برج بزرگ که به طرفین دروازۀ قلعه می سازند. (غیاث). پاسبانان در آن دو برج منزل سازند: دراجۀ حصارش ذات البروج اعظم دیباچۀ دیارش سعدالسعود ازهر. خاقانی. یتاقی به آمد شدن چون خراس نیاسود دراجه ازبانگ پاس. نظامی. دراجۀ قلعه های وسواس دارندۀ پاس و نیز بی پاس. نظامی. دراجۀ مشتری بدان نور از چشم تو گفت چشم بد دور. نظامی. در بیت ذیل از نظامی می نماید که به معنی اول باشد: منم دراجۀ مرغان شب خیز همه شب مونسم مرغ شب آویز. نظامی. ، دوچرخه در تداول امروز عرب زبانان
گردنا که کودک را رفتن بدان آموزند. (مهذب الاسماء). گردونا. حال. گردونچۀ کودک، حالت به رفتن آمدن کودک خرد. (منتهی الارب) ، آلتی است از آلات حرب و آن چنان باشد که غراره از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن شوند تا به دیوار قلعه رسند و در قلعه نقب زنند، دو برج بزرگ که به طرفین دروازۀ قلعه می سازند. (غیاث). پاسبانان در آن دو برج منزل سازند: دراجۀ حصارش ذات البروج اعظم دیباچۀ دیارش سعدالسعود ازهر. خاقانی. یتاقی به آمد شدن چون خراس نیاسود دراجه ازبانگ پاس. نظامی. دراجۀ قلعه های وسواس دارندۀ پاس و نیز بی پاس. نظامی. دراجۀ مشتری بدان نور از چشم تو گفت چشم بد دور. نظامی. در بیت ذیل از نظامی می نماید که به معنی اول باشد: منم دراجۀ مرغان شب خیز همه شب مونسم مرغ شب آویز. نظامی. ، دوچرخه در تداول امروز عرب زبانان
دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی باختری هریس و 2500گزی شوسۀ تبریز به اهر. موقع طبیعی آن جلگه، معتدل و سکنۀ آن 986 تن است. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی جزء دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی باختری هریس و 2500گزی شوسۀ تبریز به اهر. موقع طبیعی آن جلگه، معتدل و سکنۀ آن 986 تن است. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جرقّه. (یادداشت مؤلف). خدره. (نصاب الصبیان). نیم سوخته. (دهار). آتشپاره و جرقۀ آتش. (ناظم الاطباء) : سر نوک نیزه ستاره ببرد سر تیغ تاب از شراره ببرد. فردوسی. از بیم تو بهراسد در چرخ ستاره پنهان شود از سهم تو در سنگ شراره. منوچهری. حراقه وار درزنم آتش به بوقبیس ز آهی که چون شراره مجزا برآورم. خاقانی. از شرارۀ آه مشتاقان دل آتش عنبرفشان برکرد صبح. خاقانی. شراره زان ندارد پرتو شمع که این نور پراکنده است و آن جمع. نظامی. هیمۀ بسیار را شراره ای کافی است. (از شاهد صادق). ، زبانۀآتش. (ناظم الاطباء). - شرارۀ کارزار، اشتداد جنگ. (ناظم الاطباء)
جرقّه. (یادداشت مؤلف). خدره. (نصاب الصبیان). نیم سوخته. (دهار). آتشپاره و جرقۀ آتش. (ناظم الاطباء) : سر نوک نیزه ستاره ببرد سر تیغ تاب از شراره ببرد. فردوسی. از بیم تو بهراسد در چرخ ستاره پنهان شود از سهم تو در سنگ شراره. منوچهری. حراقه وار درزنم آتش به بوقبیس ز آهی که چون شراره مجزا برآورم. خاقانی. از شرارۀ آه مشتاقان دل آتش عنبرفشان برکرد صبح. خاقانی. شراره زان ندارد پرتو شمع که این نور پراکنده است و آن جمع. نظامی. هیمۀ بسیار را شراره ای کافی است. (از شاهد صادق). ، زبانۀآتش. (ناظم الاطباء). - شرارۀ کارزار، اشتداد جنگ. (ناظم الاطباء)
شارقه. بندری است در یکی از شیخ نشین های خلیج فارس، به عمان نزدیک دو میل از شرق و غرب امتداد دارد. بیشترین عرض آن در سمت مغرب و کوتاه ترینش در سمت مشرق است. سبب بنای آن به این شکل آن است که اکثر مردم شهر از دریانوردان و صاحبان سفائن بودند و برتر میشمردند که خانه های خود را در نزدیکی ساحل بسازند. سکنۀ آن به نزدیک هفت هزار تن میرسید که به قبیله های: المزاریع نعیم، شوامس، المدامغه، السودان، بنی یاس، بنی مره و آل علی منسوبند. پیش از آنکه ’دبی’ جای شارقه را بگیرد این شهربزرگترین مرکز تجاری در ساحل بود و انتظار میرود که پس از ایجاد بندر کوچکی در ’اللیه’ مقابل شارقه نهضت تجاری نضج گیرد. بندر شارقه برای تخلیۀ کالاها از کشتیهای بزرگی که نمیتوانند به ساحل نزدیک شوند مساعد است. در مغرب شهر کار خانه تهیۀ رشته های سیم برای تزیین لباسهای زنان وجود دارد و آن کارخانه را التله یا البدحه - می نامند و گفته اند که در داخل عمان خاصه در جبل الاخضر معدن طلا یافته میشود. معادن مس نیز در عمان موجود است و بطرز منظمی بهره برداری میشود. ارزیر هم در رأس الحد وجود دارد معادن نمک نیز بکثرت موجود است لیکن مصرف محلی دارد. قصور شیوخ عبارتند از حصنهایی بلند که برجهایی گرداگرد آنها را فرا گرفته و داخل آنها صورت منظمی دارد و توپهایی که از ترکان و پرتغالیان بغنیمت گرفته شده اند پیوسته در جلوی قلعه ها بر پا است و بعضی از آنها دارای نامهایی خاص می باشند و توپ موجود در شارقه بسبب زیادی جنبش آن (الرقاص) نام دارد و توپ دیگری در عمان هست که به - المغایری - یا وحشی موسوم است. و در شارقه یک بیمارستان برای مردان در (دبی) وجود دارد. آب اهالی شهر از چاههای نزدیک تأمین میشود و آب را بر پشت چهارپایان حمل و بین خانه ها تقسیم می کنند. سبزیجات فراوان و انواع میوه ها و بخصوص مانگو بوفور در آن یافت میشود
شارقه. بندری است در یکی از شیخ نشین های خلیج فارس، به عمان نزدیک دو میل از شرق و غرب امتداد دارد. بیشترین عرض آن در سمت مغرب و کوتاه ترینش در سمت مشرق است. سبب بنای آن به این شکل آن است که اکثر مردم شهر از دریانوردان و صاحبان سفائن بودند و برتر میشمردند که خانه های خود را در نزدیکی ساحل بسازند. سکنۀ آن به نزدیک هفت هزار تن میرسید که به قبیله های: المزاریع نعیم، شوامس، المدامغه، السودان، بنی یاس، بنی مره و آل علی منسوبند. پیش از آنکه ’دبی’ جای شارقه را بگیرد این شهربزرگترین مرکز تجاری در ساحل بود و انتظار میرود که پس از ایجاد بندر کوچکی در ’اللیه’ مقابل شارقه نهضت تجاری نضج گیرد. بندر شارقه برای تخلیۀ کالاها از کشتیهای بزرگی که نمیتوانند به ساحل نزدیک شوند مساعد است. در مغرب شهر کار خانه تهیۀ رشته های سیم برای تزیین لباسهای زنان وجود دارد و آن کارخانه را التله یا البدحه - می نامند و گفته اند که در داخل عمان خاصه در جبل الاخضر معدن طلا یافته میشود. معادن مس نیز در عمان موجود است و بطرز منظمی بهره برداری میشود. ارزیر هم در رأس الحد وجود دارد معادن نمک نیز بکثرت موجود است لیکن مصرف محلی دارد. قصور شیوخ عبارتند از حصنهایی بلند که برجهایی گرداگرد آنها را فرا گرفته و داخل آنها صورت منظمی دارد و توپهایی که از ترکان و پرتغالیان بغنیمت گرفته شده اند پیوسته در جلوی قلعه ها بر پا است و بعضی از آنها دارای نامهایی خاص می باشند و توپ موجود در شارقه بسبب زیادی جنبش آن (الرقاص) نام دارد و توپ دیگری در عمان هست که به - المغایری - یا وحشی موسوم است. و در شارقه یک بیمارستان برای مردان در (دبی) وجود دارد. آب اهالی شهر از چاههای نزدیک تأمین میشود و آب را بر پشت چهارپایان حمل و بین خانه ها تقسیم می کنند. سبزیجات فراوان و انواع میوه ها و بخصوص مانگو بوفور در آن یافت میشود
زنی بود همدانیه که در حضور علی بن ابیطالب (ع) اقرار به زنا کرد. (از منتهی الارب) ، ام سهله، محدثه است. (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
زنی بود همدانیه که در حضور علی بن ابیطالب (ع) اقرار به زنا کرد. (از منتهی الارب) ، ام سهله، محدثه است. (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
منگوله. علاقه. طره. سچاق. (دیوان البسۀ نظام قاری ص 201). دسته ای از ترمۀ زرین و یا سیمین و مانند آن که زینت را بر دستۀ شمشیر و دوش و کمربند و پرده آویزند. دسته ای از ملیله یا مروارید منضد بهم آورده که آویزند زینت را یا که از سربندشمشیر یا کمر آویزند. (یادداشت مؤلف) : دیدم به پرده شاهد والا که تافته بر رویش از شرابۀ مشکین کلاله بود. نظام قاری (دیوان البسه ص 77). - شرابۀ تتق، سنبله. (دیوان نظام قاری ص 164). - شرابۀ سلطنتی، طره و منگوله ای که در جامه های سلاطین به کار می رفت: شاه دارای کلاهی است که اطراف آن را رشتۀ شرابۀ سلطنتی گرفته و گوشه های بلند آن روی شانۀ شاه افتاده. (تاریخ ایران باستان ج 3ص 2703). - شرابۀ شمشیر، دسته ای از ملیله یا مروارید منضد به هم آورده که از سربند شمشیر آویزند. ، قسمی مروارید. (الجماهر بیرونی) ، نام درختی است. رجوع به هس شود
منگوله. علاقه. طره. سچاق. (دیوان البسۀ نظام قاری ص 201). دسته ای از ترمۀ زرین و یا سیمین و مانند آن که زینت را بر دستۀ شمشیر و دوش و کمربند و پرده آویزند. دسته ای از ملیله یا مروارید منضد بهم آورده که آویزند زینت را یا که از سربندشمشیر یا کمر آویزند. (یادداشت مؤلف) : دیدم به پرده شاهد والا که تافته بر رویش از شرابۀ مشکین کلاله بود. نظام قاری (دیوان البسه ص 77). - شرابۀ تتق، سنبله. (دیوان نظام قاری ص 164). - شرابۀ سلطنتی، طره و منگوله ای که در جامه های سلاطین به کار می رفت: شاه دارای کلاهی است که اطراف آن را رشتۀ شرابۀ سلطنتی گرفته و گوشه های بلند آن روی شانۀ شاه افتاده. (تاریخ ایران باستان ج 3ص 2703). - شرابۀ شمشیر، دسته ای از ملیله یا مروارید منضد به هم آورده که از سربند شمشیر آویزند. ، قسمی مروارید. (الجماهر بیرونی) ، نام درختی است. رجوع به هس شود
قصبۀ مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم. دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
قصبۀ مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم. دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان) (آنندراج). دهی است از دیه های قم. (رشیدی). سراجه 30 دیه است. (تاریخ قم ص 58). پنجم درب (از هفت درب قم) تلقجار که آن راه سراجه است. (تاریخ قم ص 27). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. (تاریخ قم ص 65)
نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان) (آنندراج). دهی است از دیه های قم. (رشیدی). سراجه 30 دیه است. (تاریخ قم ص 58). پنجم درب (از هفت درب قم) تلقجار که آن راه سراجه است. (تاریخ قم ص 27). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. (تاریخ قم ص 65)
باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کمانی که از چوب شریج سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کمانی که از نی سازند. (غیاث اللغات) ، کابک کبوتران که از نی ساخته باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آشیانۀ کبوتران که از نی سازند. (از اقرب الموارد) ، پاره ای از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، قطعه ای از پی که پر تیر را بدان محکم بندند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جلد کتاب. ج، شرائج. (ناظم الاطباء)
باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کمانی که از چوب شریج سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کمانی که از نی سازند. (غیاث اللغات) ، کابک کبوتران که از نی ساخته باشند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آشیانۀ کبوتران که از نی سازند. (از اقرب الموارد) ، پاره ای از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، قطعه ای از پی که پر تیر را بدان محکم بندند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، جلد کتاب. ج، شَرائج. (ناظم الاطباء)
آهون بز از جنگ افزارها، روراک، دوچرخه، دو آبام (برج) که دردو سوی دروازه دژ ساخته می شود آلتی است جنگی و آن غراره ایست که داخل آن را از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن حرکت کنند تا بدیوار قلعه رسند
آهون بز از جنگ افزارها، روراک، دوچرخه، دو آبام (برج) که دردو سوی دروازه دژ ساخته می شود آلتی است جنگی و آن غراره ایست که داخل آن را از چوب و کاه و جز آن پر سازند و مردان در پس آن حرکت کنند تا بدیوار قلعه رسند