جدول جو
جدول جو

معنی شخصیت - جستجوی لغت در جدول جو

شخصیت
ذات هر شخص، در علم روانشناسی خلق و خوی مخصوص هرکس، مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمی کند، شرافت و بزرگواری
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
فرهنگ فارسی عمید
شخصیت
شرافت، رفعت، بزرگواری، مرتبه
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
فرهنگ لغت هوشیار
شخصیت
((شَ یَّ))
مجموعه خصایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص، مجموعه خصوصیات یک انسان
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
فرهنگ فارسی معین
شخصیت
منش
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
فرهنگ واژه فارسی سره
شخصیت
سجیه، منش، تشخص
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شخصیت
شخصيّةً
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به عربی
شخصیت
Character, Personality
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شخصیت
caractère, personnalité
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شخصیت
carattere, personalità
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شخصیت
شخصیت , شخصیت
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به اردو
شخصیت
характер , личность
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به روسی
شخصیت
Charakter, Persönlichkeit
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به آلمانی
شخصیت
характер , особистість
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شخصیت
charakter, osobowość
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به لهستانی
شخصیت
特征 , 个性
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به چینی
شخصیت
شخصیّت
دیکشنری اردو به فارسی
شخصیت
চরিত্র , ব্যক্তিত্ব
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به بنگالی
شخصیت
carácter, personalidad
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شخصیت
บุคลิกภาพ , บุคลิกภาพ
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به تایلندی
شخصیت
tabia, utu
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شخصیت
karakter, kişilik
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شخصیت
性格 , 個性
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شخصیت
דמות , אִישִׁיוּת
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به عبری
شخصیت
caráter, personalidade
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شخصیت
karakter, kepribadian
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شخصیت
व्यक्तित्व , व्यक्तित्व
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به هندی
شخصیت
karakter, persoonlijkheid
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به هلندی
شخصیت
성격 , 개성
تصویری از شخصیت
تصویر شخصیت
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ)
غبار بالابرآمده. (منتهی الارب). شخّیت. (منتهی الارب). و رجوع به شخیت شود
لغت نامه دهخدا
(شَ صی یا)
جمع واژۀ شخصیه، رجوع به شخصیه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ صی یَ)
مؤنث شخصی. منسوب به شخص. ج، شخصیات.
- احوال شخصیه، مسائل مربوط به شخص از نظر تابعیت و سن و جنسیت و ولادت و فوت و ازدواج و طلاق. رجوع به احوال شخصی شود.
- قضیۀ شخصیه، در اصطلاح منطق قضایایی هستند که موضوع آنها یک فرد معین باشد در مقابل قضایای محصوره که موضوع آنها کل یا بعض است. (از فرهنگ علوم عقلی)
لغت نامه دهخدا
خاوندی خویشیک، تنیک، کشوری منسوب به شخص خصوصی فردی. آن چه متعلق به خود شخص باشد: خانه شخصی ماشین شخصی، کسی که شغلی غیر نظامی دارد شهری سیویل کشوری مقابل نظامی لشکری، آن چه مربوط به شخص غیر نظامی است سیویل مقابل نظامی لباس شخصی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث شخصی: امر شخصیه، قضیه ای که موضوع آن شخص و فرد معین باشد مانند زید عالم است مقابل محصوره که موضوع آن کل یا بعض است، جمع شخصیات
فرهنگ لغت هوشیار
شخصیت منش منش منش برآسمان داردبرکشی - وبامردم نیامیزد به خوشی (ویس ورامین)، خویشیک مونث شخصی: امر شخصیه، قضیه ای که موضوع آن شخص و فرد معین باشد مانند زید عالم است مقابل محصوره که موضوع آن کل یا بعض است، جمع شخصیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
مردمی
فرهنگ واژه فارسی سره