- شخصا
- عیناً، نفساً، بعینه
معنی شخصا - جستجوی لغت در جدول جو
- شخصا
- خودش، خود شخص
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
مردمی
خاوندی خویشیک، تنیک، کشوری منسوب به شخص خصوصی فردی. آن چه متعلق به خود شخص باشد: خانه شخصی ماشین شخصی، کسی که شغلی غیر نظامی دارد شهری سیویل کشوری مقابل نظامی لشکری، آن چه مربوط به شخص غیر نظامی است سیویل مقابل نظامی لباس شخصی
خصوصی، فردی، غیرنظامی
ویژگی آنچه متعلق به خود شخص باشد، خصوصی، مقابل نظامی، غیرنظامی
Personal
личный
persönlich
особистий
osobisty
pessoal
personale
personal
personnel
persoonlijk
व्यक्तिगत
pribadi
شخصيٌّ
אִישִׁי
kişisel
binafsi
ส่วนตัว
ব্যক্তিগত
خایه کشیدن خایه کشی بیخایه کردن اخته کردن خایه کشیدن
کالبد مردم و جز آن وتن او، هیکل، اندام های آدمی بتمامه اشخاص
سیاهی انسان که از دور دیده شود، آدمی، انسان، خود (برای تاکید) مثلاً شخص شما،
در علم حقوق آنکه دارای حق و وظیفه است مثلاً شخص حقیقی،
بدن انسان، کالبد مردم، تن
شخص اول مملکت: کنایه از ارجمندترین و گرامی ترین شخص که در مملکت مقامش از همه بالاتر باشد، پادشاه، رئیس دولت
شخص ثالث: در علم حقوق شخصی غیر از مدعی و مدعیٌ علیه که در مرحلۀ دادرسی وارد دعوی شود، سوم کس
در علم حقوق آنکه دارای حق و وظیفه است مثلاً شخص حقیقی،
بدن انسان، کالبد مردم، تن
شخص اول مملکت: کنایه از ارجمندترین و گرامی ترین شخص که در مملکت مقامش از همه بالاتر باشد، پادشاه، رئیس دولت
شخص ثالث: در علم حقوق شخصی غیر از مدعی و مدعیٌ علیه که در مرحلۀ دادرسی وارد دعوی شود، سوم کس
شناسه ها، ویژگیها