جدول جو
جدول جو

معنی شخر - جستجوی لغت در جدول جو

شخر(شَ)
بانگ اسب و آواز دهان آن، آنچه برافتد از کوه. (منتهی الارب) ، شخرالشباب، اول جوانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شخرالرّحل، جای برنشستن راکب از پالان که مابین کوهۀ پالان و دنبالۀ آن است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شکاف است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شخر(تَ صُ)
بانگ کردن خر و مانند آن از بینی. (منتهی الارب). بانگ کردن خر و اسب و گفته اند صدا دادن از دهان و برخی گفته اند که بانگ کردن از بن بینی یا حلق است. (از اقرب الموارد) ، شکافتن است. (از اقرب الموارد) ، پریشان و پاره کردن شتر آنچه در غراره بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شخر(شَ)
چخر. شاهرود را گویند که یکی از شانزده مملکت اوستایی است. (از ایران باستان ج 1 ص 156)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکر
تصویر شکر
(دخترانه)
زیبارو، ماده بلوری شیرین و سفید رنگ، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظوم هخسرو و شیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شار
تصویر شار
(پسرانه)
عنوان عمومی پادشاهان غرجستان (ناحیه ای در عربستان کنونی)
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ خَ)
درخت عشر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
یمنی جمال الدین. او راست: شرح بهجهالمحافل و بغیهالاماثل فی تلخیص المعجزات و السیر و الشمائل تألیف ابوبکر عامری. (معجم المطبوعات جزء 2 چ مصر 1330)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شاه توت. توت سیاه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
توت سیاه، شاه توت، خاکستری که در گازری و سفیدگری جامه به کار برند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آهنگی است از موسیقی قدیم: بامدادان بر چکک چون چاشتگاهان بر شخج نیمروزان بر لبینا شامگاهان بر دنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شصر
تصویر شصر
بره آهو آهو بره یکماهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرر
تصویر شرر
پاره آتش که بجهد، آتشپاره، سرشک آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخش
تصویر شخش
مرغکی است خوش آواز
فرهنگ لغت هوشیار
در عبارت کشاورزی عبارت است از برگرداندن زمین و حاضر کردن آن بوسیله ادوات مختلف برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
قلیایی که از اشنان گرفته میشود و در صابون پزی به کار میرود، نوشادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحر
تصویر شحر
دهان بازکردن دهان گشودن، لورگاه (لور سیل)، رودگشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخیر
تصویر شخیر
بانگ خر، خروپف خرناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخن
تصویر شخن
خراش خلش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبر
تصویر شبر
عطیه و نیکویی مهر، کابین
فرهنگ لغت هوشیار
پالودن می، دوست یکرنگ بانگ فریاد، سوت صفیر، ناله، پژمردگی افسردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطر
تصویر شطر
نصف هر شیئی، جز، پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخر
تصویر آخر
عاقبت سرانجام، بازپسین، درآخر، پایان، فرجام، خاتمه، نهایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شار
تصویر شار
پاکدل خوبروی مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تنبل به تنبل جامه صبرم بریدند به زشتی پرده نامم دریدند (گرگانی) فسوس کردن دست انداختن افسوسیدن (مسخره کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخر
تصویر دخر
از ریشه پارسی به شیوه ی} قلب {خرد، خرد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشر
تصویر خشر
آزناکی آزمندی، گریز از بیم گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که نگاهداشته شده برای وقت احتیاج پس انداز پس افکنده ذخیره جمع اذخار. پنهان کردن پنهاناندن، اندوختن پس انداز، اندوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخر
تصویر بخر
اسکنج گند دهان سکنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشخر
تصویر اشخر
استبرک از گیاهان استبرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخص
تصویر شخص
کالبد مردم و جز آن وتن او، هیکل، اندام های آدمی بتمامه اشخاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شور
تصویر شور
احساس، شوق، نشاط، اشتیاق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکر
تصویر شکر
شکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شعر
تصویر شعر
چامه، سروده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکر
تصویر شکر
سپاس، شکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آخر
تصویر آخر
انجام، پایان، واپسین، پسین
فرهنگ واژه فارسی سره