جدول جو
جدول جو

معنی شخاخی - جستجوی لغت در جدول جو

شخاخی
(شَ)
منسوب است به شخاخ که از قرای شاش (چاچ) است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
منسوب است به شماخ که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
لقب آن دارالملک است. (از لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند. (از حدود العالم). نام شهر حاکم نشین شروان. (ناظم الاطباء). شهری معمور از بلاد شروان در طرف اران و صاحب آن شروان شاه و لقب آن دارالسلطنه بود و مطابق عهدنامۀ گلستان از ایران مجزا و به روسیه ملحق گردید (1228 هجری قمری). (یادداشت مؤلف). شماخا. سابقاً کرسی ایالت شروان (در قفقازیه) مستقر شروانشاهان بود. (فرهنگ فارسی معین) :
گر دو شود قبله مان نی عجبی بس از آنک
او به شماخی نهاد کعبۀ دیگر بنا.
خاقانی.
قلعۀ گلستان شه قلۀ بوقبیس دان
حصن شماخی اش حرم کعبه سرای تازه بین.
خاقانی.
چون به شماخی ترا کرد قضا شهربند
نام شماخی توان مصر عجم ساختن.
خاقانی.
شهر سباست خطۀ دربند ز احتشام
بیت المقدس است شماخی ز اقتدار.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(شَ)
قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی. او راست: 1- الحکمه، در شرح رأس الحکمه. 2- سردالحجه علی اهل الفصله فی عقائد الاباضیه و الاخلاق و نحوها. 3- الظهور المحتوم، که به سال 1327 هجری قمری تألیف کرد. 4-القول المتین فی رد علی المخالفین، که به سال 1323 هجری قمری به پایان رساند. (از معجم المطبوعات مصر)
ابوالعباس احمد بن عثمان بن سعید... شماخی. متوفی به سال 908 هجری قمری او راست: کتاب السیر، درباره رجال اباضیه. (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شاخ، (ناظم الاطباء)، از جنس شاخ: دگمۀشاخی، که از شاخ یا مانند آن تراشیده است، شنه، شانۀ خرمن افشانی، چوبی باشد سه شاخه و دسته ای هم دارد که دهقانان با آن غلۀ کوفته شده را بر باد دهند تا دانه از کاه جدا شود، (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
خراشنده. (ناظم الاطباء). مخفف شخاینده، چاک کننده. همیشه بطور ترکیب استعمال می شود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از قراء شاش (چاچ) است در ماوراءالنهر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شاخ قرنی، چوبی سه شاخه و دسته دار که دهقانان غله کوفته شده بدان بر باد دهند تا دانه از کاه جدا گردد
فرهنگ لغت هوشیار