شحیح. (از اقرب الموارد). بخیل، حریص، دراز، دوام کننده بر چیزی. (منتهی الارب). مواظب و جدی بر چیزی. (از اقرب الموارد) ، غیور. (منتهی الارب) ، امراءه شحشاح، زن قوی که در قوت و توانایی به مردان ماند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
شحیح. (از اقرب الموارد). بخیل، حریص، دراز، دوام کننده بر چیزی. (منتهی الارب). مواظب و جدی بر چیزی. (از اقرب الموارد) ، غیور. (منتهی الارب) ، امراءه شحشاح، زن قوی که در قوت و توانایی به مردان ماند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
حریص. (منتهی الارب). شحیح. (از اقرب الموارد) ، بخیل، بیابان فراخ. (منتهی الارب). فلات واسع و دور که در آن گیاهی نباشد: فلاه شحشح، بیابان بی آب و علف. (از اقرب الموارد) ، پیوستگی و دوام کننده برکاری و صادر آن. (منتهی الارب). مواظبت کننده بر شی ٔ و برای مذکر و مؤنث یکسان است. (از اقرب الموارد) ، بدخوی، خطیب. بلیغ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دلاور. (منتهی الارب). شجاع. (از اقرب الموارد) ، مرد بسیاررشک. (منتهی الارب). غیور. (از اقرب الموارد) ، زاغ بسیاربانگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زمین که بی باران بسیار روان نگردد. (منتهی الارب). زمینی که سیل در آن جاری نشود مگر با باران بسیار. (از اقرب الموارد) ، و آن که بی باران بسیار روان گردد از لغات اضداد است. (منتهی الارب) ، خر سبک. (منتهی الارب). شحشح از خر، سبک آن را میگویند. (قاموس). خر سبک و چالاک. (ناظم الاطباء) ، سنگخوار سریع و شتاب. (منتهی الارب). قطاه سریع. (از اقرب الموارد). سنگخوار و آن پرنده ای است شتابنده. (شرح قاموس) ، دراز از هر چیزی. (منتهی الارب). دراز. (از اقرب الموارد). شحشحان
حریص. (منتهی الارب). شحیح. (از اقرب الموارد) ، بخیل، بیابان فراخ. (منتهی الارب). فلات واسع و دور که در آن گیاهی نباشد: فلاه شحشح، بیابان بی آب و علف. (از اقرب الموارد) ، پیوستگی و دوام کننده برکاری و صادر آن. (منتهی الارب). مواظبت کننده بر شی ٔ و برای مذکر و مؤنث یکسان است. (از اقرب الموارد) ، بدخوی، خطیب. بلیغ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دلاور. (منتهی الارب). شجاع. (از اقرب الموارد) ، مرد بسیاررشک. (منتهی الارب). غیور. (از اقرب الموارد) ، زاغ بسیاربانگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زمین که بی باران بسیار روان نگردد. (منتهی الارب). زمینی که سیل در آن جاری نشود مگر با باران بسیار. (از اقرب الموارد) ، و آن که بی باران بسیار روان گردد از لغات اضداد است. (منتهی الارب) ، خر سبک. (منتهی الارب). شحشح از خر، سبک آن را میگویند. (قاموس). خر سبک و چالاک. (ناظم الاطباء) ، سنگخوار سریع و شتاب. (منتهی الارب). قطاه سریع. (از اقرب الموارد). سنگخوار و آن پرنده ای است شتابنده. (شرح قاموس) ، دراز از هر چیزی. (منتهی الارب). دراز. (از اقرب الموارد). شحشحان