جدول جو
جدول جو

معنی شحسار - جستجوی لغت در جدول جو

شحسار
(شَ)
دراز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شخسار
تصویر شخسار
شاخۀ درخت، قسمت بالای درخت که پرشاخ و بال باشد
زمین سخت و ناهموار، زمین سخت در دامن کوه، سنگلاخ
فرهنگ فارسی عمید
(رِ اَ)
احسار بعیر، مانده کردن شتر را براندن. (منتهی الارب). رنجانیدن اشتر. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
زمین سخت و محکمی را گویند که در دامن کوهها واقع است. (برهان قاطع) :
بکردار سریشمهای ماهی
همی برخاست از شخسارها گل.
منوچهری.
، مخفف شاخسار که جای بسیاری و انبوهی درختان باشد. (برهان) :
جبرئیل کرمی سدره مقام و وطنت
همچو مرغان زمین بر سر شخسار مرو.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نباتیست. (مهذب الاسماء). نباتیست که به گزر ماند، سپندان
لغت نامه دهخدا
تصویری از شخسار
تصویر شخسار
زمین سخت و محکم را گویند که در دامن کوه واقع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسار
تصویر حسار
سپند اسپند از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شخسار
تصویر شخسار
((شَ))
جای انبوه از درختان، سنگلاخ
فرهنگ فارسی معین
شبنم یخ زده
فرهنگ گویش مازندرانی