جدول جو
جدول جو

معنی شحذوذ - جستجوی لغت در جدول جو

شحذوذ
(شُ)
مرد زودخشم. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ)
تیز از کوه و جز آن. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، در منتهی الارب تیز و تند از اسب و جز آن معنی شده و ظاهراً سهوی در کلمه خیل و جبل برای مؤلف یا ناسخ منتهی الارب روی داده است
لغت نامه دهخدا
(تَ هَُ)
تنها و نادر و غریب شدن. (از منتهی الارب). ندرت. نادر شدن. کمی، مقابل اطراد. کم یابی. دیریابی. دشواریابی. (یادداشت مؤلف). عزت. اندک یافت شدن. (لغت سید شریف جرجانی) ، پراکنده و یک یک گردیدن. (منتهی الارب). پراکنده شدن، تنها و غریب کردن. لازم و متعدی است. (از منتهی الارب) ، تنها شدن. (لغت سید شریف جرجانی). تنها ماندن. (مهذب الاسماء). رجوع به شذ شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
به معنی وصفی شحذ باشد. (اقرب الموارد). شحیذ. رجوع به شجذ شود
لغت نامه دهخدا