جدول جو
جدول جو

معنی شحتله - جستجوی لغت در جدول جو

شحتله
(شَ تَ لَ)
آنچه از یک بار برکندن حاصل شود از موی و مانند آن. یقال: اعطنی شحتله من کذا، ای نتفه منه. (منتهی الارب). در شرح قاموس آمده که این کلمه غیر عربی است و در لسان العرب نیامده است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ لِ)
نام دو قلعه از شهر پاریس قدیم: شاتلۀ کبیر و شاتلۀ صغیر. اولی که در سال 1802 میلادی ویران گردید، در ساحل راست رود سن، مقابل پون - اشانژ واقع بود. این قلعه مقر دادگاه جنائی بود. دومی که در ساحل چپ رود سن و مقابل پتی - پون قرار داشت زندان بشمار میرفت
یکی از شهرهای بلژیک (واقع در ناحیۀ هه نو) ، دارای 14600 نفرجمعیت است. صنایع دیگ بخارسازی، ساختمان های مکانیکی و تولید مواد منفجره و گل بوته سازی آن شهرت دارد
لو، محلی در کمون بودولیر از آروندیسمان اوبوسون (دپارتمان کروز) دارای معادن طلا است
لو، مرکز کمون شر از آروندیسمان سن آرمان - مون - رون، دارای 1260 نفر جمعیت است
لغت نامه دهخدا
(تُ لِ)
مارکیز دو. ادیبۀ فرانسوی و دوست ولتر. بسال 1706 در شهر پاریس تولد یافت و بسال 1749 میلادی درگذشت
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
روییدنی که از جایی برکنند تا جایی دیگر کارند، چون سبزه و جز آن. (از محیط المحیط).
- شتلهالسم، گیاه دافع سموم.
- شتله قرنفل، نام درختی است.
- شتلهالقطن، علف پنبه. گیاه دافع سرطان.
- شتلهالکتان، نام گیاهی است.
- شتلهالنیل، گیاهی است که برای وسمه به کار رود. (از دزی ج 1 ص 727)
لغت نامه دهخدا