جدول جو
جدول جو

معنی شتون - جستجوی لغت در جدول جو

شتون
(شَ)
ثوب شتون، جامۀ نرم. (ازمحیط المحیط) (از اقرب الموارد) ، به معنی شاتن، بافندۀ جامه است. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). بافنده. (منتهی الارب) ، جامه های نرم. گویا جمع واژۀ شتن است. (منتهی الارب). به صیغۀ جمع آمده به معنی جامه های نرم. (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
شتون
بافنده
تصویری از شتون
تصویر شتون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیون
تصویر شیون
گریه و ناله و زاری در هنگام مصیبت، نوحه، فغان و فریاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستون
تصویر ستون
پایۀ سنگی یا آجری یا سیمانی که در زیر بنا ساخته شود، پایه ای که از آهن و سیمان در زیر ساختمان برپا کنند،
در امور نظامی دسته ای از سربازانکه پشت سر هم در یک خط حرکت کنند،
دیرک خیمه، نوشته ای که به صورت عمودی و موازی نوشتۀ دیگر قرار می گیرد،
چوب کلفت و بلند که آن را عمودی در زیر سقف به جای جرز و پایه کار بگذارند،
بخشی از اتومبیل که بین در جلو و در عقب است، کنایه از پشتیبان، تکیه گاه
ستون پنجم: کنایه از گروهی که در داخل کشوری به طور پنهانی به نفع کشور دیگر کار کنند و زمینۀ پیروزی او را فراهم سازند
ستون فقرات: در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند. ستون مهره ها، تیرۀ پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بتون
تصویر بتون
مخلوطی از سنگ خرد شده، ماسه و سیمان که در بنّایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های پل ها و ساختمان ها به کار می رود و پس از خشک شدن مانند سنگ سفت و سخت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگون
تصویر شگون
فال نیک، تفال خیر، میمنت و خجستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتون
تصویر آتون
کوره، آتشدان، جای افروختن آتش، جای گداختن شیشه یا آهن، جای پختن سفال یا آجر و گچ، پزاوه، داش، خرد، کوچک، ناچیز مثلاً ده کوره، ناحیه، شهرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شجون
تصویر شجون
شجن ها، اندوه ها، شاخه ها، شعبه ها، جمع واژۀ شجن
اندوهگین شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتون
تصویر فتون
در فتنه انداختن، در فتنه افتادن، مفتون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شئون
تصویر شئون
شان ها، ایشان ها، کندوها، کارها، حال ها، ارزش ها، اهمیت ها، قدرها، مرتبه ها، شوکت ها، جمع واژۀ شان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متون
تصویر متون
متن ها، پشت ها، درون چیزی ها، نوشته ها، مکتوب ها، مقابل حاشیه ها، بخشهای اصلی یک نوشته یا صفحه، جمع واژۀ متن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژتون
تصویر ژتون
پولک استخوانی، فلزی یا برگه ای که در قمارخانه ها، بعضی کافه ها و مانند آن به جای پول داد و ستد می شود
فرهنگ فارسی عمید
(طُ)
عمل طشتون در اسپانیایی بمعنی آماده کردن وسیلۀ ’تستن’ یا کباب کردن است اما این کلمه دارای معانی دیگری نیز هست. ویکتور معتقد است که ترکیب پان تستن مرادف هجلدر است و بر نوعی نان شیرینی مورق اطلاق میشود، نوعی شیرینی سبک و نازک که بین دو قالب آهنی خانه خانه می پزند. و در نزد نونز تستن عبارت از نخود برشته است و هم بر نوعی سوپ اطلاق میشود که آن را با نان برشته و روغن تازه تهیه میکنند. (از دزی ج 2 ص 44)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
لهجه ای در اشتوم است که موضعی نزدیک تنیس است. (از معجم البلدان). رجوع به اشتوم شود، شادمان کردن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). از اضداد است، مقهور ساختن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چیره شدن بر کسی. (منتهی الارب). غالب شدن بر کسی، گلوگیر کردن، به هیجان آوردن کسی را. (از اقرب الموارد) ، عطا کردن به طلبکار و خواهنده مقداری که خشنود شود و برود. (از ذیل اقرب الموارد از اللسان)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
حصنی است به اندلس ازاعمال استان جیان. و در دیوان متنبی ذکر شده است که: و خرج ابوالعشایر یتصید بالاشتون، گمان میکنم این اشتون محلی نزدیک انطاکیه باشد. (از معجم البلدان) ، جمع واژۀ شجر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شجر شود
نام بلده ای است که در قرب شهر انطاکیه بوده است. (از قاموس الاعلام). و رجوع به معجم البلدان و مادۀ قبل شود
حصنی به اندلس از اعمال خرۀ جیان. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیون
تصویر شیون
ناله و زاری فغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتون
تصویر فتون
آزمودن، آشوب افکندن، در آشوب افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متون
تصویر متون
جمع متن، نسک ها دیپ ها جمع متن: متون ادبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوون
تصویر شوون
جمع شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شئون
تصویر شئون
جمع شان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنون
تصویر شنون
فربه، لاغر از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگون
تصویر شگون
میمنت و خجستگی
فرهنگ لغت هوشیار
زمستانی گیاه زمستانی منسوب به شتا زمستانی. یا زراعت (محصول) شتوی. کاشتی که در زمستان کنند و در بهار یا تابستان به دست آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطون
تصویر شطون
ژرف چون چاه، دراز و کج، دور و دراز، رنج آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجون
تصویر شجون
اندوهگین شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ستوندست در خود رو، بچه گربه، نگین دان در گیاهان آلتی در موتور ماشین که حرکت را از پیستون به میل لنگ منتقل میسازد دسته پیستون
فرهنگ لغت هوشیار
شست شماره شست جزر استوانه یی شکلی که سقف و اجزای بنا را نگاهدارد پایه سنگی یا چوی یا سیمانی که در زیر بنا سازند عمود، دیرک خیمه و جز آن، ستون مانندی که سیمهای هواپیما و بالها بان متصل شوند، واحدی از سربازان که پشت بر هم در مسیری حرکت کنند واحدی که ماموریتی خاص بعهده دارند: ستون امدادی. یا ستون پنجم. گروهی که در کشوری و به نفع کشوری بیگانه فعالیت کند جاسوسان. (از زمان جنگ داخلی اسپانیا این اصطلاح رایج شده) یا ستون فقرات. محور استخوانی طویلی که از روی هم قرار گرفتن 33 استخوان کوچک به نام مهره تشکیل شده و در ناحیه خلفی اسکلت انسان قرار دارد و نخاع را محفوظ میدارد و در حقیقت علاوه بر این که ستون اسکلت انسان است غلاف مطمئن و محکمی جهت نخاع شوکی محسوب میشود. مهره های ستون فقرات را از بالا به پایین بشرح ذیل تقسیم بندی کنند: ناحیه گردنی که شامل 7 مهره است 0، ناحیه پشتی که شامل 12 مهره است، ناحیه کمری که شامل 5 مهره است، ناحیه خاجی شامل 5 مهره که با هم جوش خورده و قطعه استخوانی بنام عجز بوجود آورده اند، ناحیه دنبالچه یی و آن از 4 تا 6 مهره به وجود آمده که بهم جوش خورده اند و استخوان واحدی بنام عصعص را تشکیل داده اند ستون فقار تیره پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشون
تصویر تشون
سبک مغزی
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تنوک (گویش کردی) پولک توپالی یا استخوانی که در منگیاکده ها به کار می رود پولک استخوانی یا فلزی که در قمار و جشنها و در بعضی موسسات بجای پول بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی شفته ساروگ (ساروج) مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنایی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات بکار رود. یا بتون آرمه. بتون مسلح بتونی که در آن میله های آهنی گذارند تا استواری و مقاومت آن بیشتر گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین. تون گلخن آتون گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتون
تصویر اتون
تون، گلخن، گلخن گرمابه، تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان، آتشدان آهنین
فرهنگ فارسی معین
((بِ تُ))
از مصالح ساختمانی است که از شن و ماسه و سیمان و آب با اندازه های مختلف ساخته شود
فرهنگ فارسی معین
((ژِ تُ))
مهره فلزی یا پلاستیکی و غیره که در بعضی از مؤسسات به جای پول به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستون
تصویر ستون
رکن
فرهنگ واژه فارسی سره