شمس الدین محمد بن یوسف بن علی بن یوسف. دانشمند محدث و مورخ از مردم دمشق بود وی بسال 942 هجری قمری درگذشت از آثار اوست: السیره الشامیه. عقود الجمان. الاتحاف بتمییز ماتبع فیه البیضاوی الکشاف. عین الاصابه فی معرفه الصحابه. مرشد السالک فی الفیه ابن مالک. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 30) مولانا شامی شاعری از اهل دامغان بود مؤلف مجالس النفایس نویسد: بسیار تحصیل کرد و متداولات را مکرر گذارنید، بعد از آن بطب مشغول شد و اکثر کتب معتبر را دید و در طب توفیقی نیافت، شعر را نیک میگفت، (از مجالس النفایس ص 62، 235)، از تاریخ تولد و درگذشت او اطلاعی در دست نیست عثمان بن محمد ازهری، معروف به شامی و مکنی به ابوالفتح، از فقهای مذهب حنفی بود و بسال 1213 هجری قمری درگذشت و کتاب اوایل در حدیث از آثار وی است، (از اعلام زرکلی ج 4 ص 377)
شمس الدین محمد بن یوسف بن علی بن یوسف. دانشمند محدث و مورخ از مردم دمشق بود وی بسال 942 هجری قمری درگذشت از آثار اوست: السیره الشامیه. عقود الجمان. الاتحاف بتمییز ماتبع فیه البیضاوی الکشاف. عین الاصابه فی معرفه الصحابه. مرشد السالک فی الفیه ابن مالک. (از اعلام زرکلی ج 8 ص 30) مولانا شامی شاعری از اهل دامغان بود مؤلف مجالس النفایس نویسد: بسیار تحصیل کرد و متداولات را مکرر گذارنید، بعد از آن بطب مشغول شد و اکثر کتب معتبر را دید و در طب توفیقی نیافت، شعر را نیک میگفت، (از مجالس النفایس ص 62، 235)، از تاریخ تولد و درگذشت او اطلاعی در دست نیست عثمان بن محمد ازهری، معروف به شامی و مکنی به ابوالفتح، از فقهای مذهب حنفی بود و بسال 1213 هجری قمری درگذشت و کتاب اوایل در حدیث از آثار وی است، (از اعلام زرکلی ج 4 ص 377)
مرکب از: شام و یای نسبت، منسوب به شام، از مردم شام، (یادداشت مؤلف) (از ناظم الاطباء)، - شامی کباب، رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود، - عبای شامی، عبا که در شام بافند و از آنجا آورند، - کباب شامی، رجوع به شامی کباب شود، ، قسمی از پارچۀ ابریشمی است که بر آن رنگهای مختلف درهم بافته است، گویا وجه تسمیه این است که این قسم پارچه را اول از ملک شام می آوردند، (فرهنگ نظام)، شام و شامگاه، (از آنندراج)، وقت شام، (غیاث اللغات)، طعام شب، (ناظم الاطباء)، ثمرۀ توت را اگر ترش باشد شامی خوانند، (یادداشت مؤلف از نزهه القلوب)
مرکب از: شام و یای نسبت، منسوب به شام، از مردم شام، (یادداشت مؤلف) (از ناظم الاطباء)، - شامی کباب، رجوع به همین ترکیب در ردیف خود شود، - عبای شامی، عبا که در شام بافند و از آنجا آورند، - کباب شامی، رجوع به شامی کباب شود، ، قسمی از پارچۀ ابریشمی است که بر آن رنگهای مختلف درهم بافته است، گویا وجه تسمیه این است که این قسم پارچه را اول از ملک شام می آوردند، (فرهنگ نظام)، شام و شامگاه، (از آنندراج)، وقت شام، (غیاث اللغات)، طعام شب، (ناظم الاطباء)، ثمرۀ توت را اگر ترش باشد شامی خوانند، (یادداشت مؤلف از نزهه القلوب)
جمع واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی). ایتام. یتمه. میتمه. یتائم. (از اقرب الموارد). یتیمان: ولدان یتامی یکسر دست بی پدری بر سر. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به یتیم شود
جَمعِ واژۀ یتیم. (اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی). ایتام. یَتَمَه. مَیتَمَه. یتائم. (از اقرب الموارد). یتیمان: ولدان یتامی یکسر دست بی پدری بر سر. (ترجمه تاریخ یمینی). و رجوع به یتیم شود
شتاب. شتابی کردن. شتاب کردن. و ظاهراً این صورت با این معنی در فارسی گویان هند متداول بوده است و در منتهی الارب بسیار دیده میشود. (یادداشت مؤلف). زود و جلد. به طور عجله. شتاب و زودی. (ناظم الاطباء). جد. دلهثه. شماص. عسجمه. فود. مشمشه. وزام. وشاک. وفز. وفض. هذلبه. همرجه. هملقه. (منتهی الارب)
شتاب. شتابی کردن. شتاب کردن. و ظاهراً این صورت با این معنی در فارسی گویان هند متداول بوده است و در منتهی الارب بسیار دیده میشود. (یادداشت مؤلف). زود و جلد. به طور عجله. شتاب و زودی. (ناظم الاطباء). جد. دَلهَثَه. شُماص. عَسجَمَه. فَود. مَشمَشه. وِزام. وِشاک. وِفَز. وَفَض. هَذلَبَه. هَمرَجَه. هَملَقَه. (منتهی الارب)