جدول جو
جدول جو

معنی شتابنده - جستجوی لغت در جدول جو

شتابنده
شتاب کننده، کسی که با شتاب و سرعت حرکت می کند
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
فرهنگ فارسی عمید
شتابنده(شِ بَ دَ / دِ)
شتاب کننده. عجله کننده. آدم دستپاچه. بی صبر. بی آرام. عجول. (ناظم الاطباء). تعجیل کننده. حثیث. (ترجمان القرآن). سریع. (دهار). طحور. (منتهی الارب). عجول. (ترجمان القرآن). عجیل. (منتهی الارب). مکتع. (منتهی الارب). مکرب. (منتهی الارب) :
چو رستم شتابندگان را بدید
سبک تیغ کین از میان برکشید.
فردوسی.
سپاهی شتابنده و راهجوی
بسوی بیابان نهادند روی.
فردوسی.
به قدرت حق تعالی آدم را به زمین نهاد تا برخیزد فرشتگان گفتند این بندگان شتابنده خواهد بود. هنوز یک نیم زیرین او گل است میخواهد که برخیزد. (قصص الانبیاء ص 10).
به آواز او شه شتابنده گشت
ز گرمی چو خورشید تابنده گشت.
نظامی.
شتابندۀ راه دیگر سرای
چنین گفت کایزد بود رهنمای.
نظامی.
شتابنده چون سوی کشور شتافت
به آهستگی مملکت بازیافت.
نظامی.
عتل، مرد شتابنده به بدی. عجول، نیک شتابنده. مواشک، شتابندۀ تیزرو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شتابنده
کسی که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری را انجام دهد شتابان
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
شتابنده
آزفه
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
فرهنگ واژه فارسی سره
شتابنده
سریع، شتابزده، عجول
متضاد: کند
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابنده
تصویر تابنده
روشنایی دهنده، تابان، درخشنده، درخشان
تاب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
(دُ مَ دَ / دِ)
مقابل بسته کار. دستپاچه. عجول: طاهر مستوفی را گفت او از همه شایسته تر است اما بسته کار است و من شتابزده در خشم شوم، دست وپای او از کار بشود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 373).
عرق به برگ گلت میدود شتابزده
نگاه گرم که این نقش را به آب زده.
صائب.
، گستاخ و تند و متهور، بی فکر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ دَ / دِ)
شتاب کننده. شتابنده
لغت نامه دهخدا
(شِ دَ / دِ)
نعت مفعولی از شتابیدن. شتافته. رجوع به شتابیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشتابنده
تصویر اشتابنده
شتابنده، شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
با شتاب، عجول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
عجولانه
فرهنگ واژه فارسی سره
شتابان، شتابناک، عجول، مستعجل
متضاد: صبور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
على عجلٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
Hasty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
précipité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
поспешный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
慌ただしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
جلدی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
তাড়াহুড়ো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
รีบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
haraka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
급한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
חפוז
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
hastig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
terburu-buru
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
जल्दबाज़
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
haastig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
frettoloso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
apressado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
匆忙的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
pośpieszny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
поспішний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
apresurado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی