جدول جو
جدول جو

معنی شتابنده - جستجوی لغت در جدول جو

شتابنده
آزفه
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
فرهنگ واژه فارسی سره
شتابنده
کسی که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری را انجام دهد شتابان
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
شتابنده
شتاب کننده، کسی که با شتاب و سرعت حرکت می کند
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشتابنده
تصویر اشتابنده
شتابنده، شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
عجولانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
با شتاب، عجول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
Hasty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
जल्दबाज़
دیکشنری فارسی به هندی
তাড়াহুড়ো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تابنده
تصویر تابنده
روشنایی دهنده، تابان، درخشنده، درخشان
تاب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابنده
تصویر تابنده
((بَ دِ))
تابان، درخشان، گرما دهنده، پیچان، در تب و تاب، ریسنده، ریسمان باف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدابنده
تصویر خدابنده
(پسرانه)
بنده خداوند، لقب سلطان محمد اولجایتو پادشاه مغول
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ستاننده
تصویر ستاننده
آلچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شمارنده
تصویر شمارنده
کنتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتابیدن
تصویر شتابیدن
ابکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترابنده
تصویر ترابنده
ترواش کننده
فرهنگ لغت هوشیار