جدول جو
جدول جو

معنی شتابزده - جستجوی لغت در جدول جو

شتابزده(دُ مَ دَ / دِ)
مقابل بسته کار. دستپاچه. عجول: طاهر مستوفی را گفت او از همه شایسته تر است اما بسته کار است و من شتابزده در خشم شوم، دست وپای او از کار بشود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 373).
عرق به برگ گلت میدود شتابزده
نگاه گرم که این نقش را به آب زده.
صائب.
، گستاخ و تند و متهور، بی فکر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شتابزده
با شتاب، عجول
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
فرهنگ لغت هوشیار
شتابزده
عجولانه
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
فرهنگ واژه فارسی سره
شتابزده
شتابان، شتابناک، عجول، مستعجل
متضاد: صبور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شتابزده
على عجلٍ
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به عربی
شتابزده
Hasty
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شتابزده
précipité
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شتابزده
חפוז
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به عبری
شتابزده
apressado
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شتابزده
जल्दबाज़
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به هندی
شتابزده
terburu-buru
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شتابزده
поспешный
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به روسی
شتابزده
hastig
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به آلمانی
شتابزده
поспішний
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شتابزده
pośpieszny
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به لهستانی
شتابزده
匆忙的
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به چینی
شتابزده
급한
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به کره ای
شتابزده
apresurado
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شتابزده
frettoloso
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شتابزده
haastig
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به هلندی
شتابزده
جلدی
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به اردو
شتابزده
তাড়াহুড়ো
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به بنگالی
شتابزده
รีบ
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به تایلندی
شتابزده
haraka
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شتابزده
aceleci
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شتابزده
慌ただしい
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
شتاب کننده، کسی که با شتاب و سرعت حرکت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتاب زده
تصویر شتاب زده
عجول، تند، باشتاب، ویژگی کسی که باشتاب و عجله کاری انجام می دهد، شتاب آلود، شتاب خورده، شتاب کار
فرهنگ فارسی عمید
(شِ بَ دَ / دِ)
شتاب کننده. عجله کننده. آدم دستپاچه. بی صبر. بی آرام. عجول. (ناظم الاطباء). تعجیل کننده. حثیث. (ترجمان القرآن). سریع. (دهار). طحور. (منتهی الارب). عجول. (ترجمان القرآن). عجیل. (منتهی الارب). مکتع. (منتهی الارب). مکرب. (منتهی الارب) :
چو رستم شتابندگان را بدید
سبک تیغ کین از میان برکشید.
فردوسی.
سپاهی شتابنده و راهجوی
بسوی بیابان نهادند روی.
فردوسی.
به قدرت حق تعالی آدم را به زمین نهاد تا برخیزد فرشتگان گفتند این بندگان شتابنده خواهد بود. هنوز یک نیم زیرین او گل است میخواهد که برخیزد. (قصص الانبیاء ص 10).
به آواز او شه شتابنده گشت
ز گرمی چو خورشید تابنده گشت.
نظامی.
شتابندۀ راه دیگر سرای
چنین گفت کایزد بود رهنمای.
نظامی.
شتابنده چون سوی کشور شتافت
به آهستگی مملکت بازیافت.
نظامی.
عتل، مرد شتابنده به بدی. عجول، نیک شتابنده. مواشک، شتابندۀ تیزرو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِ دَ / دِ)
نعت مفعولی از شتابیدن. شتافته. رجوع به شتابیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشتابنده
تصویر اشتابنده
شتابنده، شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
کسی که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری را انجام دهد شتابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتابنده
تصویر شتابنده
آزفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتابیدن
تصویر شتابیدن
ابکار
فرهنگ واژه فارسی سره
سریع، شتابزده، عجول
متضاد: کند
فرهنگ واژه مترادف متضاد