جدول جو
جدول جو

معنی شبیطر - جستجوی لغت در جدول جو

شبیطر
(شُ بَ طِ)
الشبیطر، حیوان پرنده ای است که آن را لقلق نیزمی خوانند و معروف است به ’البلارح’ و کنیۀ آن در نزد مردم عراق ’ابوحذیج’ است. پرنده ای است سفیدرنگ که دو طرف بال او سیاه است و دو پا و منقار سرخ دارد. خوراک او مار میباشد و گویند حیوانی است باهوش. و در حرمت و حلیت اکل آن در نزد شافعیه اختلاف است و اصح حرمت است. و رجوع به شمیطر شود. (صبح الاعشی ج 2 ص 67)
لغت نامه دهخدا
شبیطر
(شَ بَ طَ)
یا سبیطر. پرنده ای است گردن دراز که همیشه در آبهای کم عمق و فراخ زندگی میکند و کنیه اش ابوالعیزار است و ظاهراً همان مرغ ماهی خوار باشد که آن را مالک الحزین گویند. (از اقرب الموارد). کلنگ یا حیوانات شبیه به آن. (از دزی ج 1 ص 726). رجوع به سبیطر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبیر
تصویر شبیر
(پسرانه)
نام پسر هارون از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ بَ طَ)
دراز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اسم مرغی است نیک درازگردن که پیوسته درآب باشد و ماهی گیرد و کنیت او ابوالعیزار است. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). ابوالعیزار. (اقرب الموارد) (المرصع). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
یار و مونس شب. رفیق و مصاحب در شب، شربت قند. شیره. (فرهنگ فارسی معین) ، نام معجونی است که آن را در شب خورند و خوابند. (برهان). مسهل یا ملینی که هنگام خفتن خورند. (یادداشت مؤلف) : چون چهار روز بگذرد (از بیماری لقوه) یک مثقال ایارج فیقرا بر سبیل شبیار بخورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، رستنی باشد تلخ، و آن را به عربی صبر گویند. طبع آن گرم و خشک است و مسهل صفرا بود و رطوبت و بلغم از سر و مفاصل جذب کند و بهترین آن سقوطری میباشد و سقوطر جزیره ای است نزدیک به سواحل یمن. (برهان). صبر زرد:
پشم است و مینمایدت انگلیون
شکّر نماید او بتو شبیارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(ضَ بَ طَ)
ضبطر. توانا، فربه پرگوشت و گرداندام، شیر قوی سخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ طِ)
بیطار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پزشک ستور. (از مهذب الاسماء). دام پزشک. بطیر. بیطار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(بَ طَ)
بیطار. پچشک ستور. (از منتهی الارب) (از مهذب الاسماء). رجوع به بیطار شود، درزی. (منتهی الارب). خیاط و درزی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابن مبارک بن فضل بن مسعود بن الشریف حسن. متأدب از آل حسن در مکه که در سال 1138 هجری قمری به مکه درگذشت. وی از اطرافیان احمد بن غالب شریف مکه بود که کارهای بزرگ را بدو میسپرد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 230)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیطر
تصویر بیطر
بیطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیر
تصویر شبیر
سریانی تازی گشته ازشپر نیکو برنام رهنمودحسین علیه السلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیر
تصویر شبیر
((شُ بِ یا بَ))
سه نام پیامبر نهاده، حسن و حسین و محسن
فرهنگ فارسی معین