- شبگیری
- شب زنده داری شب بیداری بیخوابی
معنی شبگیری - جستجوی لغت در جدول جو
- شبگیری
- شب زنده داری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و پیشه آبگیر حمام، پر آب کردن حوض و آب انبار و ظرفها، لحیم کردن ظرفهای فلزی یا قلعی با بستن سوراخهای آن با موم مذاب
هنگام سحر
سحر، سحرگاه، سفر کردن هنگام سحر
سحرگاه، هنگام سحر، برای مثال شبگیر ز گل فاختگان بانگ برآرند / گویی که سحرگاه همی خواب گزارند (منوچهری - ۱۶۵) ، حرکت بعد از نیمه شب و هنگام سحر از جایی به جای دیگر
اشتقاق
نزاع، منازعه
کدورت
شغل آبگیر حمام، لحیم کاری
کراهت و نفرت، حزن و اندوه
احتجاب زنان، حجاب زنان، رو گرفتن
تاب گرفتن
گرفتن سر چیزی (مانند شمع)، خاموش کردن شمع و چراغ، عمل از سر گرفتن آغاز کار
نگهبانی و حمایت و یاری و اعانت
شبگیر سحر گاه صبح زود
گردش شب شبروی، محارست در شب پاسبانی، دزدی راهزنی
یکی از بیماری های چشم که بیمار شبها جایی را نمی بیند
عمل شبکار کار کردن در شب
منسوبه به شمشیر سیفی، جمع شمشیریان. یا شمشیریان. تیره ای جزو رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که نمونه آن شمشیر است
دل تنگی، آزردگی، رنجیدگی
گردش در شب، شب روی، کنایه از پاسبانی در شب
عمل و شغل ضربگیر
سرایت (مرض)
سحرگاه
تعقیب، دنبال کردن
نوعی بیماری چشم که در آن بیمار در تاریکی نمی تواند اشیا را ببیند
Pursuance
Involvement
Interception
преследование
вовлеченность
перехват
Verfolgung
Beteiligung