جدول جو
جدول جو

معنی شبوطی - جستجوی لغت در جدول جو

شبوطی
(شَبْ بو)
منسوب به شبوط. ج، شبوطیان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شبوطی
منسوب به شبوط، جمع شبوطیان تیره ایست از ماهیان استخوانی که نمونه آن شبوط است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَبْ بو طَ)
یکی شبوط. (منتهی الارب). رجوع به شبوط شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
این نسبت مربوط به نوشتن صکوک و سجلات می باشد. (از انساب سمعانی) ، صکاک. رئیس چک نویس. (از مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف). قباله نویس. (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ طَ طا)
شطوط. ماده شتر بزرگ کوهان. ج، شطائط. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به شطوط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ طا)
مؤنث اشوط. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ طا)
جایگاهی است از عقیق مدینه و گویند از حرۀ بنی سلیم است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو)
منسوب است به شبویه نام اجدادی است. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو / شُبْ بو)
نوعی از ماهی باشد و آن در دجلۀبغداد و فرات بهم میرسد و زهرۀ او را در داروهای چشم بکار برند. نوعی از ماهی نرم بدن خردسر باریک دم گشاده میان بر شکل بربط. (از منتهی الارب). نوعی از ماهی باریک دم میان فراخ نرم بدن و خردسر. ج، شبابط و شبابیط. (از اقرب الموارد). گونه ای از ماهی استخوانی از خانوادۀ شبوطیان که در آب شیرین زیست کند. این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشتۀ آویزان در فک فوقانی به نام ریش است. بالۀ شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های مزبور در نیم کرۀ شمالی میزیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و بیست کیلوگرم وزن می یابند. (فرهنگ فارسی معین) :
ز دجله آرمت شبوط ماهی
چو از حلوان برۀ نوروزگاهی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو)
نام یکی از دستگاههای موسیقی است که شباهت به تنبور دارد و ایرانیان قدیم آن را بجای عود بکار میبردند و سبب تسمیۀ آن شبیه بودن این دستگاه است به ماهی شبوط و فقط فرقی که با عود دارد در آن است که گردن شبوط درازتر بود و دارای سه تار باشد و عرب در قدیم این دستگاه را به کار می برده است و اولین کسی که این آلت را به کار برد ’منصور زلزل’ نوازندۀ عود در قرن هشتم بوده است. (از الموسوعه العربیه ص 1074)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
به معنی شبﱡوط است. (منتهی الارب). رجوع به شبّوط شود
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو)
جمع واژۀ شبوطی. تیره ای است از ماهیان استخوانی و نمونۀ آن شبوط است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شبوط شود
لغت نامه دهخدا
سختباله ازماهیان دراروند رود به هم می رسد وزهره آن داروی چشمدرداست گونه ای ماهی استخوانی که از خانواده شبوطیان که در آب شیرین زیست کند این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشته آویزان در فک فوقانی بنام ریش می باشند. باله شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های ماهی مزبور در نیم کره شمالی می زیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و 20 کیلو گرم وزن می یابند
فرهنگ لغت هوشیار