جدول جو
جدول جو

معنی شبوطه - جستجوی لغت در جدول جو

شبوطه
(شَبْ بو طَ)
یکی شبوط. (منتهی الارب). رجوع به شبوط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
بوتۀ زرگری. (ناظم الاطباء). بوتقه است و معرب. (از اقرب الموارد). معرب بوته. رجوع به بوته شود
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو)
نام یکی از دستگاههای موسیقی است که شباهت به تنبور دارد و ایرانیان قدیم آن را بجای عود بکار میبردند و سبب تسمیۀ آن شبیه بودن این دستگاه است به ماهی شبوط و فقط فرقی که با عود دارد در آن است که گردن شبوط درازتر بود و دارای سه تار باشد و عرب در قدیم این دستگاه را به کار می برده است و اولین کسی که این آلت را به کار برد ’منصور زلزل’ نوازندۀ عود در قرن هشتم بوده است. (از الموسوعه العربیه ص 1074)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو / شُبْ بو)
نوعی از ماهی باشد و آن در دجلۀبغداد و فرات بهم میرسد و زهرۀ او را در داروهای چشم بکار برند. نوعی از ماهی نرم بدن خردسر باریک دم گشاده میان بر شکل بربط. (از منتهی الارب). نوعی از ماهی باریک دم میان فراخ نرم بدن و خردسر. ج، شبابط و شبابیط. (از اقرب الموارد). گونه ای از ماهی استخوانی از خانوادۀ شبوطیان که در آب شیرین زیست کند. این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشتۀ آویزان در فک فوقانی به نام ریش است. بالۀ شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های مزبور در نیم کرۀ شمالی میزیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و بیست کیلوگرم وزن می یابند. (فرهنگ فارسی معین) :
ز دجله آرمت شبوط ماهی
چو از حلوان برۀ نوروزگاهی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(تَنْ)
بلند گردیدن. (منتهی الارب) ، روشن شدن و درخشیدن روی بعد از تغیر، سیخ پا گردیدن اسب، افروختن آتش. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ وَ)
پدر قبیله ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ وَ)
پایتخت قدیم حضرموت واقع در جنوب جزیره العرب است که در آن بناهای قدیم بسیار از جمله معبد ’سین’ رب النوع ماه میباشد. آثاری که در این شهر به دست آمده است مربوط به قرن 5 قبل از میلاد و قبل از آن می باشد. (از الموسوعه العربیه المیسره ص 1073)
لغت نامه دهخدا
(شَ طَ)
یکی شوط. (منتهی الارب). رجوع به شوط شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
به معنی شبﱡوط است. (منتهی الارب). رجوع به شبّوط شود
لغت نامه دهخدا
(شَبو بَ)
به معنی شبوب. رجوع به شبوب شود
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو)
منسوب به شبوط. ج، شبوطیان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شُ قَ)
خمان بزرگ است و آن درخت میوه ای است که در هندوستان ’پل’ گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَبْ بو یَ)
نام اجدادی است. (وفیات الاعیان ج 2 ص 27)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شیط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شیاطه. (ناظم الاطباء). رجوع به شیاطه و شیط شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
رجوع به سبوط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبوطه
تصویر سبوطه
فرو هشتگی موی، تپ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سختباله ازماهیان دراروند رود به هم می رسد وزهره آن داروی چشمدرداست گونه ای ماهی استخوانی که از خانواده شبوطیان که در آب شیرین زیست کند این ماهی در جلو دهانش دارای چهار رشته آویزان در فک فوقانی بنام ریش می باشند. باله شنای پشتی آن در قسمت جلو دارای رگه های استخوانی قوی است. در گلوگاه وی سه ردیف زواید دندانی قرار دارد. گونه های ماهی مزبور در نیم کره شمالی می زیند و برخی گونه هایش تا یک متر طول و 20 کیلو گرم وزن می یابند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شبوط، جمع شبوطیان تیره ایست از ماهیان استخوانی که نمونه آن شبوط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوطه
تصویر بوطه
پارسی تازی شده بوته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبوقه
تصویر شبوقه
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقطی، اقتی، بیلسان، بیلاسان، خمان کبیر، یاس کبود
فرهنگ فارسی معین