جدول جو
جدول جو

معنی شبوات - جستجوی لغت در جدول جو

شبوات
(شَ بَ)
جمع واژۀ شبا و شباه. (از منتهی الارب). رجوع به شباه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوات
تصویر شوات
بوقلمون، پرنده ای از خانوادۀ ماکیان با پرهای سیاه رنگ و سر و گردن بی پر که قدرت پرواز ندارد
شوال، شوالک، سرخاب، پیروج، ابوقلمون، پیل مرغ، حربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبهات
تصویر شبهات
شبهه ها، پوشیدگی های کاری یا امری، اموری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد، شک ها و گمان ها، در فقه اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام، جمع واژۀ شبهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهوات
تصویر شهوات
شهوت ها، چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن، جنبش نفس در طلب لذت و چیزهایی که دوست دارد، خواهش نفس ها، میلها و رغبت به درک لذت، میلها به جماع، جمع واژۀ شهوت
فرهنگ فارسی عمید
(شَ بَ)
جمع واژۀ شبکه. رجوع به شبکه شود
لغت نامه دهخدا
(نُ بُوْ وا)
جمع واژۀ نبوه. رجوع به نبوت و نبوه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
جمع واژۀ هبوه. رجوع به هبوه شود: سطعت الهبوه و الهبوات. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَ بُ)
جمع واژۀ لباه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ فَ)
جمع واژۀ شفه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ شفه، به معنی لب. (آنندراج). و رجوع به شفه شود
لغت نامه دهخدا
نخله بک صالح. وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست: تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 میلادی). (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
(شَ ذَ)
جمع واژۀ شذاه در تمام معانی آن. (از ذیل اقرب الموارد). رجوع شود به شذاه
لغت نامه دهخدا
(رِبْ)
عشرات الوف در مراتب شانزده گانه عدد فیثاغوریان. (رسائل اخوان الصفا)
لغت نامه دهخدا
(شُ بُ)
جمع واژۀ شبهه. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). یکی از مباحث مهم اصول فقه بحث در شبهات است و در آنجا اغلب مرادف با شک و تردید و مقابل با ظن و قطع آمده است و اقسامی دارد:
- شبهات بدویه، که حکمی ندارد.
- شبهات تحریمیه، در شبهات تحریمیۀ حکمیه اصل برائت جاری کنند به حکم قبح عقاب بلابیان و تکلیف مالایطاق و ’لایکلف اﷲ نفساً الا وسعها’ و ’... الاماآتیها’ و ’الناس فی سعه مالایعلمون’.
- شبهات حکمیۀ وجوبیه، در این مورد نیز برخی اصالت برائت را جاری دانند. برخی احتیاط و برخی میان عام البلوی و غیره فرق گذارند.
- شبهات محصوره و غیرمحصوره، شبهات موضوعه در موضوعات محصور و نامحصور باشد. محصور مانند آنکه ظرف نجسی مابین بیست ظرف باشد که به حکم اصالت طهارت، هر یک طاهرند و برخی گویند باید از همه اجتناب کرد. اما در شبهات غیرمحصوره که حتماً ارتکاب آنها روا باشد چون احتیاط کامل ممکن نیست و قاعده کلی در شبهۀ محصوره و غیرمحصوره عرف است. خلاصه در شبهات اقوال و آرایی است و گویند شک و شبهه در احکام واقعی بدون ملاحظۀ حالت سابقه که مراجعه به اصول شود یادر نفس تکلیف است که آیا الزام هست یا نه و بر فرض وجود الزام حرمت است یا وجوب اگر نفس الزام معلوم باشد و شک در وجوب و حرمت باشد و یا آنکه وجوب و حرمت هم معلوم باشد لکن شک در متعلق آن باشد. و به هر تقدیر در شبهات حکمیه اصل برائت جاری است و در شبهات موضوعیه در صورت نامحدود بودن اصل حلیت و طهارت جاری است و در صورت محصور بودن و امکان اجتناب از همه اصل احتیاط جاری شود. (از فرهنگ علوم سجادی)
لغت نامه دهخدا
(شَ هََ)
جمع واژۀ شهوه. (ترجمان علامۀ جرجانی) (اقرب الموارد). رجوع به شهوه شود، میلها و آرزوها. (ناظم الاطباء) ، اشتیاق و رغبت و خواهش هوا. (ناظم الاطباء) : بلذت علم از لذات ملک و شهوات دنیا قناعت نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 424). هرکه ترک شهوات ازبهر قبول خلق داده است از شهوت حلال بشهوت حرام افتاده است. (گلستان). رجوع به شهوت و شهوه شود.
- شهوات نفسانی، میل و خواهش نفس و حرص و اشتیاق آن و طمع و اشتهای آن. (ناظم الاطباء).
- شهوات نفسانیه، شهوات نفسانی. (ناظم الاطباء). رجوع به شهوات نفسانی شود.
، حرص. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
جمع واژۀ شکوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شکوه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
جمع واژۀ صبا. (منتهی الارب). رجوع به صبا شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُ)
شواد. شوار. شوال. شوالک. (حاشیۀ برهان چ معین). پرنده ای است از جنس مرغابی و آن را سرخاب گویند وبعضی گفته اند مرغی است به سرخی مایل و هر زمان به رنگی و لونی برآید و به عربی بوقلمون و ابوبراقش خوانند. (برهان). سرخاب از برهان و جهانگیری و در تحفهالسعادت و سروری بمعنی چرز است که به عربی حباری گویند و بعضی گویند که فیل مرغ. (غیاث اللغات). سرخاب. (مؤید الفضلاء). کروان. حباری ̍. (منتهی الارب) (نصاب). شواد. مرغی است که هزار چرز گویند و به تازی حباری خوانند. و بعضی گفته اند بوقلمون که هر زمانی برنگی درآید و نماید و ماکیان فرنگی گویند و اول اصح است. (جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). جانوری است پرنده مانند مرغابی که هم در آب و هم در خشکی زندگانی کند. (فهرست مخزن الادویه) : جنبار، جنبر، چوزۀ شوات. حباجر، حبارج، حبجر، شوات نر. خرب، شوات نر. عثمان، چوزۀ شوات. عنز، شوات ماده. نهار، شوات نر، و مادۀ آن را لیل خوانند. (منتهی الارب). و رجوع به شواد و دیگر مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شبهات
تصویر شبهات
جمع شبهه، گمان ها مانندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبوات
تصویر نبوات
جمع نبوه، پیامبری ها آگاه کردن ها جمع نبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوات
تصویر شهوات
میلها و خواهشها و آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهوات
تصویر شهوات
((شَ هَ))
جمع شهوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبهات
تصویر شبهات
((شُ بُ))
جمع شبهه
فرهنگ فارسی معین