بوقلمون، پرنده ای از خانوادۀ ماکیان با پرهای سیاه رنگ و سر و گردن بی پر که قدرت پرواز ندارد شوال، شوالک، سرخاب، پیروج، ابوقلمون، پیل مرغ، حربا
بوقَلَمون، پرنده ای از خانوادۀ ماکیان با پرهای سیاه رنگ و سر و گردن بی پر که قدرت پرواز ندارد شَوال، شَوالَک، سُرخاب، پیروج، اَبوقَلَمون، پیل مُرغ، حِربا
شبهه ها، پوشیدگی های کاری یا امری، اموری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد، شک ها و گمان ها، در فقه اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام، جمع واژۀ شبهه
شبهه ها، پوشیدگی های کاری یا امری، اموری که در آن حکم به صواب یا خطا نتوان کرد، شک ها و گمان ها، در فقه اشکال در تمیز دادن حق از باطل یا حلال از حرام، جمعِ واژۀ شبهه
شهوت ها، چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن، جنبش نفس در طلب لذت و چیزهایی که دوست دارد، خواهش نفس ها، میلها و رغبت به درک لذت، میلها به جماع، جمع واژۀ شهوت
شهوت ها، چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن، جنبش نفس در طلب لذت و چیزهایی که دوست دارد، خواهش نفس ها، میلها و رغبت به درک لذت، میلها به جماع، جمعِ واژۀ شهوت
نخله بک صالح. وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست: تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 میلادی). (از معجم المطبوعات مصر)
نخله بک صالح. وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست: تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 میلادی). (از معجم المطبوعات مصر)
جمع واژۀ شبهه. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). یکی از مباحث مهم اصول فقه بحث در شبهات است و در آنجا اغلب مرادف با شک و تردید و مقابل با ظن و قطع آمده است و اقسامی دارد: - شبهات بدویه، که حکمی ندارد. - شبهات تحریمیه، در شبهات تحریمیۀ حکمیه اصل برائت جاری کنند به حکم قبح عقاب بلابیان و تکلیف مالایطاق و ’لایکلف اﷲ نفساً الا وسعها’ و ’... الاماآتیها’ و ’الناس فی سعه مالایعلمون’. - شبهات حکمیۀ وجوبیه، در این مورد نیز برخی اصالت برائت را جاری دانند. برخی احتیاط و برخی میان عام البلوی و غیره فرق گذارند. - شبهات محصوره و غیرمحصوره، شبهات موضوعه در موضوعات محصور و نامحصور باشد. محصور مانند آنکه ظرف نجسی مابین بیست ظرف باشد که به حکم اصالت طهارت، هر یک طاهرند و برخی گویند باید از همه اجتناب کرد. اما در شبهات غیرمحصوره که حتماً ارتکاب آنها روا باشد چون احتیاط کامل ممکن نیست و قاعده کلی در شبهۀ محصوره و غیرمحصوره عرف است. خلاصه در شبهات اقوال و آرایی است و گویند شک و شبهه در احکام واقعی بدون ملاحظۀ حالت سابقه که مراجعه به اصول شود یادر نفس تکلیف است که آیا الزام هست یا نه و بر فرض وجود الزام حرمت است یا وجوب اگر نفس الزام معلوم باشد و شک در وجوب و حرمت باشد و یا آنکه وجوب و حرمت هم معلوم باشد لکن شک در متعلق آن باشد. و به هر تقدیر در شبهات حکمیه اصل برائت جاری است و در شبهات موضوعیه در صورت نامحدود بودن اصل حلیت و طهارت جاری است و در صورت محصور بودن و امکان اجتناب از همه اصل احتیاط جاری شود. (از فرهنگ علوم سجادی)
جَمعِ واژۀ شبهه. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). یکی از مباحث مهم اصول فقه بحث در شبهات است و در آنجا اغلب مرادف با شک و تردید و مقابل با ظن و قطع آمده است و اقسامی دارد: - شبهات بدویه، که حکمی ندارد. - شبهات تحریمیه، در شبهات تحریمیۀ حکمیه اصل برائت جاری کنند به حکم قبح عقاب بلابیان و تکلیف مالایطاق و ’لایکلف اﷲ نفساً الا وسعها’ و ’... الاماآتیها’ و ’الناس فی سعه مالایعلمون’. - شبهات حکمیۀ وجوبیه، در این مورد نیز برخی اصالت برائت را جاری دانند. برخی احتیاط و برخی میان عام البلوی و غیره فرق گذارند. - شبهات محصوره و غیرمحصوره، شبهات موضوعه در موضوعات محصور و نامحصور باشد. محصور مانند آنکه ظرف نجسی مابین بیست ظرف باشد که به حکم اصالت طهارت، هر یک طاهرند و برخی گویند باید از همه اجتناب کرد. اما در شبهات غیرمحصوره که حتماً ارتکاب آنها روا باشد چون احتیاط کامل ممکن نیست و قاعده کلی در شبهۀ محصوره و غیرمحصوره عرف است. خلاصه در شبهات اقوال و آرایی است و گویند شک و شبهه در احکام واقعی بدون ملاحظۀ حالت سابقه که مراجعه به اصول شود یادر نفس تکلیف است که آیا الزام هست یا نه و بر فرض وجود الزام حرمت است یا وجوب اگر نفس الزام معلوم باشد و شک در وجوب و حرمت باشد و یا آنکه وجوب و حرمت هم معلوم باشد لکن شک در متعلق آن باشد. و به هر تقدیر در شبهات حکمیه اصل برائت جاری است و در شبهات موضوعیه در صورت نامحدود بودن اصل حلیت و طهارت جاری است و در صورت محصور بودن و امکان اجتناب از همه اصل احتیاط جاری شود. (از فرهنگ علوم سجادی)
جمع واژۀ شهوه. (ترجمان علامۀ جرجانی) (اقرب الموارد). رجوع به شهوه شود، میلها و آرزوها. (ناظم الاطباء) ، اشتیاق و رغبت و خواهش هوا. (ناظم الاطباء) : بلذت علم از لذات ملک و شهوات دنیا قناعت نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 424). هرکه ترک شهوات ازبهر قبول خلق داده است از شهوت حلال بشهوت حرام افتاده است. (گلستان). رجوع به شهوت و شهوه شود. - شهوات نفسانی، میل و خواهش نفس و حرص و اشتیاق آن و طمع و اشتهای آن. (ناظم الاطباء). - شهوات نفسانیه، شهوات نفسانی. (ناظم الاطباء). رجوع به شهوات نفسانی شود. ، حرص. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ شهوه. (ترجمان علامۀ جرجانی) (اقرب الموارد). رجوع به شهوه شود، میلها و آرزوها. (ناظم الاطباء) ، اشتیاق و رغبت و خواهش هوا. (ناظم الاطباء) : بلذت علم از لذات ملک و شهوات دنیا قناعت نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 424). هرکه ترک شهوات ازبهر قبول خلق داده است از شهوت حلال بشهوت حرام افتاده است. (گلستان). رجوع به شهوت و شهوه شود. - شهوات نفسانی، میل و خواهش نفس و حرص و اشتیاق آن و طمع و اشتهای آن. (ناظم الاطباء). - شهوات نفسانیه، شهوات نفسانی. (ناظم الاطباء). رجوع به شهوات نفسانی شود. ، حرص. (ناظم الاطباء)
شواد. شوار. شوال. شوالک. (حاشیۀ برهان چ معین). پرنده ای است از جنس مرغابی و آن را سرخاب گویند وبعضی گفته اند مرغی است به سرخی مایل و هر زمان به رنگی و لونی برآید و به عربی بوقلمون و ابوبراقش خوانند. (برهان). سرخاب از برهان و جهانگیری و در تحفهالسعادت و سروری بمعنی چرز است که به عربی حباری گویند و بعضی گویند که فیل مرغ. (غیاث اللغات). سرخاب. (مؤید الفضلاء). کروان. حباری ̍. (منتهی الارب) (نصاب). شواد. مرغی است که هزار چرز گویند و به تازی حباری خوانند. و بعضی گفته اند بوقلمون که هر زمانی برنگی درآید و نماید و ماکیان فرنگی گویند و اول اصح است. (جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). جانوری است پرنده مانند مرغابی که هم در آب و هم در خشکی زندگانی کند. (فهرست مخزن الادویه) : جنبار، جنبر، چوزۀ شوات. حباجر، حبارج، حبجر، شوات نر. خرب، شوات نر. عثمان، چوزۀ شوات. عنز، شوات ماده. نهار، شوات نر، و مادۀ آن را لیل خوانند. (منتهی الارب). و رجوع به شواد و دیگر مترادفات کلمه شود
شواد. شوار. شوال. شوالک. (حاشیۀ برهان چ معین). پرنده ای است از جنس مرغابی و آن را سرخاب گویند وبعضی گفته اند مرغی است به سرخی مایل و هر زمان به رنگی و لونی برآید و به عربی بوقلمون و ابوبراقش خوانند. (برهان). سرخاب از برهان و جهانگیری و در تحفهالسعادت و سروری بمعنی چَرْز است که به عربی حباری گویند و بعضی گویند که فیل مرغ. (غیاث اللغات). سرخاب. (مؤید الفضلاء). کَرَوان. حُباری ̍. (منتهی الارب) (نصاب). شواد. مرغی است که هزار چرز گویند و به تازی حباری خوانند. و بعضی گفته اند بوقلمون که هر زمانی برنگی درآید و نماید و ماکیان فرنگی گویند و اول اصح است. (جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). جانوری است پرنده مانند مرغابی که هم در آب و هم در خشکی زندگانی کند. (فهرست مخزن الادویه) : جِنْبار، جَنْبَر، چوزۀ شوات. حُباجِر، حُبارِج، حُبْجُر، شوات نر. خَرَب، شوات نر. عُثْمان، چوزۀ شوات. عَنْز، شوات ماده. نَهار، شوات نر، و مادۀ آن را لیل خوانند. (منتهی الارب). و رجوع به شواد و دیگر مترادفات کلمه شود