جدول جو
جدول جو

معنی شبرله - جستجوی لغت در جدول جو

شبرله
(شَرِلْ لَ)
پای پوش که زنان هنگام بیرون آمدن از خانه در پا کنند. ج، شبارل. (از دزی ج 1 ص 720)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ)
نیکلا. رسام و حکاک فرانسوی. وی بسال 1792م. در پاریس تولد و بسال 1845م. وفات یافت. در ترسیم صحنه های نظامی استاد بوده و سربازان گارد قدیم متعلق به دورۀ امپراطوری ناپلئون را بسیار ماهرانه نقاشی کرده است
لغت نامه دهخدا
(شُ رُ مَ)
گربۀ ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) ، آنچه از رسن و رشته پراکنده شود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ رِ قَ)
چیز کم و بی ارزش از گیاه و درخت. و یقال: فی الارض شبرقه من النبات، در روی زمین گیاه پراکنده و کمی است. (از ذیل اقرب الموارد) ، قطعه ای از جامه. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ رِ قَ)
واحد لفظ شبرق. (از اقرب الموارد) (محیط المحیط). یکی شبرق. رجوع به شبرق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
گرفتن باز صید را و دریدن آن را. (منتهی الارب) : شبرق البازی الصید، گرفت باز شکار را و درید آن را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، بریدن جامه. (منتهی الارب) : شبرقت الثوب شبرقه و شبراقا، بریدم جامه را و پاره کردم آن را، بد بافتن جامه را. (منتهی الارب) : شبرق الثوب، بد بافت جامه را. (ناظم الاطباء) ، پاره کردن گوشت. (منتهی الارب) : شبرقت اللحم، پاره کردم و قطعه قطعه نمودم گوشت را. (ناظم الاطباء). و رجوع به شبارق در این معنی شود، نوعی از دویدن ستور. (منتهی الارب) : شبرق الدابه فی مشیها، باعدت خطوها. (اقرب الموارد) : شبرقت الدابه، بسرعت دوید آن ستور و گام فراخ گذاشت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِبْ بَ رَ)
جد احمد بن محمد عابد نیشابوری است. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(شِ رَ)
قامت دراز. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). قامت کوتاه. از لغات اضداد است. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
عطیه. (تاج العروس) (لسان العرب) (ذیل اقرب الموارد). بخشش
لغت نامه دهخدا
(شَ لِ)
نیزۀ کوتاه. (ناظم الاطباء). ظاهراً صورتی از ’شل’ باشد که همان نیزۀ کوتاه است که گاهی دوپره و سه پره سازند ومؤلف بهار عجم نویسد که در هند آن را ’سیل’ خوانند. رجوع شود به سیل و شل در بهار عجم و برهان قاطع
لغت نامه دهخدا
تکه تکه کردن دریدن پاره کردن، گشادراه رفتن درستور، بدبافتن جامه را پاره ای ازجامه، گیاه اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبره
تصویر شبره
برز بالا
فرهنگ لغت هوشیار
شنبم
فرهنگ گویش مازندرانی