ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک
ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حَبُ المُلوک
بطنی است از آل عبدعون از قبیلۀ قراغول از شمر طوقه. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580) بطنی است از خزاعه. و محل سکونت ایشان به شام بود. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 579) بطنی است از زهیر از جذام از قحطانیه که با قبیلۀ زهیر در دقهلیه و مرتاحیۀ مصر سکونت داشتند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 579) بطنی است از قبیلۀ آل مره که منازل ایشان از راه جنوبی به احساء و ریاض تا اطراف خرج و عقیر تا واحۀ جافورا و جبرین تا اواسط ربعالخالی امتداد دارد و به دو شاخه تقسیم می شوند: آل سعید و آل غفران. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580) بطنی است بزرگ از قضاعه از قحطانیه. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580)
بطنی است از آل عبدعون از قبیلۀ قراغول از شمر طوقه. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580) بطنی است از خزاعه. و محل سکونت ایشان به شام بود. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 579) بطنی است از زهیر از جُذام از قحطانیه که با قبیلۀ زهیر در دقهلیه و مرتاحیۀ مصر سکونت داشتند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 579) بطنی است از قبیلۀ آل مره که منازل ایشان از راه جنوبی به احساء و ریاض تا اطراف خَرج و عقیر تا واحۀ جافورا و جبرین تا اواسط ربعالخالی امتداد دارد و به دو شاخه تقسیم می شوند: آل سعید و آل غفران. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580) بطنی است بزرگ از قضاعه از قحطانیه. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580)
تتم که نوعی از بر درخت ترش است که در طعام اندازند. مقوی احشای حار و قابض و رافع صفراء است. (منتهی الارب) (آنندراج). سماق. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
تتم که نوعی از بر درخت ترش است که در طعام اندازند. مقوی احشای حار و قابض و رافع صفراء است. (منتهی الارب) (آنندراج). سماق. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
ابن شیبه بن عبدالله التمیمی منقری اهتمی ملقب به ابومعمر، از ندیمان خلفای بنی امیه و از دهاه بوده و چون فصاحت بیان داشت او را خطیب خواندندی. در سال 170 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 229) الحبطی بن سعید التمیمی از رجال حدیث و کتابی در فن روایت حدیث دارد. از مردم بصره و برای تجارت به مصر سفر میکرده است و به سال 186 هجری قمریدر بصره درگذشته است. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 228) ابن حمدان کحال، ابوعبدالرحمن، طبیب و شاعر مقیم قاهره بود. و دیوان شعر دارد و در سال 625 هجری قمری به دنیا آمد و در 657 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 228) ابن عمرو بن عدی بن حارثه بن عمرو مزیقیاء. جدی است جاهلی فرزندانش از بطن مزیقیاءاز ازد از قحطانیهاند. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 229) ابن اهود. بطنی است از بهراء از قحطانیه و از قبیلۀ شبیب بن اهودبن بهراء می باشند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580) امین بن عمر دمشقی حنفی در دمشق نشو ونما یافت و در 55سالگی، در سال 1322 هجری قمریدرگذشت از آثار اوست: شرح البرده. قصه المولد، شرح علی الادعیه المأثوره. (از معجم المؤلفین ج 3 ص 10)
ابن شیبه بن عبدالله التمیمی منقری اهتمی ملقب به ابومعمر، از ندیمان خلفای بنی امیه و از دهاه بوده و چون فصاحت بیان داشت او را خطیب خواندندی. در سال 170 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 229) الحبطی بن سعید التمیمی از رجال حدیث و کتابی در فن روایت حدیث دارد. از مردم بصره و برای تجارت به مصر سفر میکرده است و به سال 186 هجری قمریدر بصره درگذشته است. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 228) ابن حمدان کحال، ابوعبدالرحمن، طبیب و شاعر مقیم قاهره بود. و دیوان شعر دارد و در سال 625 هجری قمری به دنیا آمد و در 657 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 228) ابن عمرو بن عدی بن حارثه بن عمرو مزیقیاء. جدی است جاهلی فرزندانش از بطن مزیقیاءاز ازد از قحطانیهاند. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 229) ابن اهود. بطنی است از بهراء از قحطانیه و از قبیلۀ شبیب بن اهودبن بهراء می باشند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580) امین بن عمر دمشقی حنفی در دمشق نشو ونما یافت و در 55سالگی، در سال 1322 هجری قمریدرگذشت از آثار اوست: شرح البرده. قصه المولد، شرح علی الادعیه المأثوره. (از معجم المؤلفین ج 3 ص 10)
برافروختن آتش. (از اقرب الموارد) ، رشد و نموکردن. بالیدن. (از اقرب الموارد) ، دو دست خود را بلند کردن اسب. (از اقرب الموارد) : شب ّ الفرس شباباً و شبیباً و شبوباً، نشاط کرد اسب و آن برداشتن هر دو دست باشد معاً. (منتهی الارب)
برافروختن آتش. (از اقرب الموارد) ، رشد و نموکردن. بالیدن. (از اقرب الموارد) ، دو دست خود را بلند کردن اسب. (از اقرب الموارد) : شَب َّ الفَرَس ُ شِباباً و شَبیباً و شُبوباً، نشاط کرد اسب و آن برداشتن هر دو دست باشد معاً. (منتهی الارب)
نام درختی است که آن را ماهودانه گویند و برگ آن به ماهی کوچک می ماند و میوۀ آن سه سه میشود، مانند: بنادق کبار و آن را به عربی حب الملوک خوانند و این غیر حب السلاطین است و مسهل عرق النساءو مفاصل و نقرس باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج)
نام درختی است که آن را ماهودانه گویند و برگ آن به ماهی کوچک می ماند و میوۀ آن سه سه میشود، مانند: بنادق کبار و آن را به عربی حب الملوک خوانند و این غیر حب السلاطین است و مسهل عرق النساءو مفاصل و نقرس باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج)
جمع شاب به معنی مرد جوان است و آن از سن بلوغ تا سی سالگی باشد. (از اقرب الموارد) : الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه. (از منتهی الارب). رجوع به شاب شود
جمع شاب به معنی مرد جوان است و آن از سن بلوغ تا سی سالگی باشد. (از اقرب الموارد) : الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه. (از منتهی الارب). رجوع به شاب شود