جدول جو
جدول جو

معنی شبأه - جستجوی لغت در جدول جو

شبأه
(شَ اَ)
پرۀ قفل. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جزوی از قفل را گویند که قفل را بدان محکم سازند. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به پره در این معنی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبانه
تصویر شبانه
مربوط به شب، در هنگام شب، هر چیز شب مانده، شبینه
شبان، چوپان، برای مثال گفت با خود کز این شبانۀ پیر / شاهی آموختم زهی تدبیر (نظامی۴ - ۷۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
سرباز زدن اندر کاری. فروگذاشتن طاعت
قصاص کردن، با مأوی بردن، بازگردانیدن، گریختن، پوست را دباغت کردن. پیراستن پوست را
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
باقیمانده بعد سیری. (منتهی الارب) (آنندراج). باقیمانده از طعام و شراب پس از سیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُبْ با کَ)
به معنی دسته ای از شباک. ج، شبابیک. (از اقرب الموارد). به معنی پنجره، شبکه و دام شکارچی، زره هایی که درهم بافته باشد. (از متن اللغه) ، یک پاره از نی و جز آن که بر صنعت بوریا در هم نهاده باشند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به شباک شود
لغت نامه دهخدا
(شَ نَ / نِ)
هر حافظ و نگهبان را گویند. (فرهنگ نظام). نگاهدارنده و محافظت کننده و نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ و نگهبان را گویند عموماً. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) ، شبان گلۀ گوسفند. (فرهنگ نظام). راعی که نگاهدارنده و محافظت کننده گوسفندان است. (برهان قاطع). شبان و حافظ و نگهبان. (انجمن آرا) (آنندراج). حافظ ونگهبان گلۀ گوسپند. (فرهنگ جهانگیری) :
گفت با خود کزین شبانۀ پیر
شاهی آموختم زهی تدبیر.
نظامی.
من بدو داده حرز خانه خویش
خوانده او را نه سگ، شبانۀ خویش.
نظامی.
چون گرگ بره ز میش بربود
فریاد شبانه کی کند سود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شَبْ با نَ / نِ)
طایری است خوش آواز. (غیاث اللغات) ، آتش افروزنده. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یک نی
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
نام چاه زمزم. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام چاه زمزم در عهد جاهلیت، بدان جهت که آب آن سیر میسازد خورنده را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شباغه
تصویر شباغه
پس مانده آنچه ازخوراک که به شوه سیری خورده نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبابه
تصویر شبابه
نای ازابزارهای خنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
هنگام شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
((شَ نِ یا نَ))
مربوط یا متعلق به شب، در طول یک شب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
في اللّيل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
Nightly, Nocturnal, Nocturnally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
nocturnement, nocturne
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
щовечора , нічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
ตอนกลางคืน , กลางคืน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
ночами , ночной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
nächtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
رات کو , رات کا , رات کے وقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
প্রতি রাতে , রাত্রিক , রাত্রিকালে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
gecelik, geceye ait, geceleyin
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
kila usiku, wa usiku, wakati wa usiku
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
nocą, nocny, nocno
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
夜ごとに , 夜間の , 夜間に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
בלילות , לילי , בלילה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
매일 밤 , 야간의 , 야간에
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
setiap malam, nokturnal, pada malam hari
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
nachtelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
nocturnamente, nocturno
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
notturnamente, notturno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
noturnamente, noturno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
每晚地 , 夜间的 , 夜间地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شبانه
تصویر شبانه
रात्रिकालीन , रात्रिक , रात्रि रूप से
دیکشنری فارسی به هندی