جدول جو
جدول جو

معنی شباع - جستجوی لغت در جدول جو

شباع
(شِ)
جمع واژۀ شبعان: تراهم سباعاً اذا کانوا شباعاً، درنده یابی ایشان را اگر سیر باشند. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به شبعان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبان
تصویر شبان
(پسرانه)
چوپان، گله بان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شباب
تصویر شباب
(دخترانه و پسرانه)
جوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
سیری، بسیار و وافر کردن، پر کردن، در علم شیمی جذب کامل یک محلول در حلاّل به طوری که بیش از آن حل نشود، در پزشکی نهایت تحمل بدن برای جذب داروهای طبی، در علوم ادبی در دستور زبان عربی، سیر خواندن فتحه، کسره یا ضمه به طوری که حرف مناسب آن به وجود آید، یعنی از فتحه «الف» و از کسره «ی» و از ضمه «و» تولید شود، در علوم ادبی در قافیه، حرکت مابعد الف تاسیس مانند کسرۀ حرف «یا» در کلمۀ شمایل و مایل و فتحۀ واو در کلمۀ داور و یاور و ضمۀ حرف «ها» در کلمۀ تجاهل و تساهل
فرهنگ فارسی عمید
(شُ عَ)
باقیمانده بعد سیری. (منتهی الارب) (آنندراج). باقیمانده از طعام و شراب پس از سیری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
نام چاه زمزم. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام چاه زمزم در عهد جاهلیت، بدان جهت که آب آن سیر میسازد خورنده را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بسیار و وافر گردیدن عقل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
سیر گردانیدن. (منتهی الارب). سیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مؤیدالفضلا) : اشبعته من الجوع.
لغت نامه دهخدا
سیر گردانیدن، سیر کردن، سیراب گردانیدن، رنگ سیر خورانیدن جامه را، بسیار و وافر کردن، گشاده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
((اِ))
سیر گردانیدن، پر و بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شجاع
تصویر شجاع
دلیر، شیردل
فرهنگ واژه فارسی سره
پری، سیری، سیر، سیراب، فراوانی، وفور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
مشبعةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
Satiation, Saturation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(FR) satiété, saturation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(PL) nasycenie, nasycenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(TR) doygunluk, doygunluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
одинаковость , насыщение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(DE) Sättigung, Sättigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
اشباع
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
یکسانی , اشباع
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
অভিন্নতা , তৃপ্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(SW) kuridhika, kushiba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
동일성 , 포화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
相同 , 饱和
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
同一性 , 飽和
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
זהות , שובע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
समानता , संतृप्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(ID) kepuasan, kejenuhan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
ความเหมือนกัน , ความอิ่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
подібність , насичення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(ES) saciedad, saturación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(IT) sazietà, saturazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(PT) saciedade, saturação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اشباع
تصویر اشباع
(NL) verzadiging, verzadiging
دیکشنری فارسی به هلندی