جدول جو
جدول جو

معنی شباشب - جستجوی لغت در جدول جو

شباشب
هنگام شب، در وقت شب، شبانه
تصویری از شباشب
تصویر شباشب
فرهنگ فارسی عمید
شباشب
(شَ شَ)
شبانه. در شب. (فرهنگ فارسی معین). تا روز نشده. در همان شب. (یادداشت مؤلف) : از آنجا لشکر را به دو قسمت نموده شباشب بسمت قلعه فرستاد. (یادداشت مؤلف) ، همه شب. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شباشب
هنگام شب
تصویری از شباشب
تصویر شباشب
فرهنگ لغت هوشیار
شباشب
((شَ شَ))
همه شب
تصویری از شباشب
تصویر شباشب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شباب
تصویر شباب
(دخترانه و پسرانه)
جوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شباب
تصویر شباب
ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباب
تصویر شباب
جوان شدن، جوانی، از سن بلوغ تا سی سالگی، اول هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
نام درختی است که آن را ماهودانه گویند و برگ آن به ماهی کوچک می ماند و میوۀ آن سه سه میشود، مانند: بنادق کبار و آن را به عربی حب الملوک خوانند و این غیر حب السلاطین است و مسهل عرق النساءو مفاصل و نقرس باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شادمانی و نشاط اسب که برداشتن هر دو دست باشد. (منتهی الارب). برسکیزیدن اسب. (المصادر زوزنی) ، به معنی تشبیب آمده است: قصیده حسنهالشباب، قصیده ای که تشبیب آن نیکو باشد. و کان جریر ارق الناس شباباً، جریر رقیق ترین مردم در تشبیب بود. (از اقرب الموارد) ، بالیدن کودک. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام پرده ای است از موسیقی. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری). معرب آن شبابه است. (حاشیۀ برهان دکتر معین). رجوع به شبابه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ ءِ)
ج شبیبه و شابه است. به معنی زنان جوان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به شبیبه و شابه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آواز تیر پی درپی. (یادداشت مؤلف). شپاشاپ
لغت نامه دهخدا
نام طایفه ای است ترک از قبائل حلب سوریه. (از معجم قبائل العرب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام موضعی است در یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع شاب به معنی مرد جوان است و آن از سن بلوغ تا سی سالگی باشد. (از اقرب الموارد) : الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه. (از منتهی الارب). رجوع به شاب شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
آنچه بدان آتش افروزند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شباب
تصویر شباب
جوانی - مقابل شیب به معنی پیری همچنین نام پرنده ای است از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبا شب
تصویر شبا شب
همه شب، شبانه در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباب
تصویر شباب
((شَ))
جوانی، پرده ای است از موسیقی
فرهنگ فارسی معین
برنایی، جوانی
متضاد: پیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شادباش، شاباش سنتی در عروسی که برای عروس و داماد پول هدیه
فرهنگ گویش مازندرانی