جدول جو
جدول جو

معنی شباش - جستجوی لغت در جدول جو

شباش
شادباش، شاباش سنتی در عروسی که برای عروس و داماد پول هدیه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شبان
تصویر شبان
(پسرانه)
چوپان، گله بان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شباب
تصویر شباب
(دخترانه و پسرانه)
جوانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شبان
تصویر شبان
چوپان، نگهبان گلۀ گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نباش
تصویر نباش
کسی که قبرها را نبش می کند، کفن دزد، گورشکاونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباشب
تصویر شباشب
هنگام شب، در وقت شب، شبانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لباش
تصویر لباش
لواش، نوعی نان بسیار نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبان
تصویر شبان
شاب ها، جوانها، جمع واژۀ شاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاباش
تصویر شاباش
خوش باش، احسنت، آفرین، برای مثال گفت شاباش و بدادش خلعتی / گوهر از وی بستد آن شاه و فتی (مولوی۱ - ۹۰۱)، پولی که در مجلس جشن و شادمانی به نوازنده و بازیگر می دهند یا بر سر عروس و داماد نثار می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
شادمان، شاد و خرم
خنده رو، گشاده رو، خندان، خوش رو، طلیق الوجه، بسّام، تازه رو، بسیم، فراخ رو، گشاده خد، روتازه، روباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباک
تصویر شباک
شبکه ها، چیزهای سوراخ سوراخ، تورهای ماهیگیری، دامهای صیادی، چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم که در یک رشته کار می کنند، جمع واژۀ شبکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباب
تصویر شباب
جوان شدن، جوانی، از سن بلوغ تا سی سالگی، اول هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباط
تصویر شباط
از ماه های شمسی عربی پس از کانون دوم و پیش از آذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شباب
تصویر شباب
ماهودانه، گیاهی شیردار با ساقۀ بلند و برگ هایی شبیه برگ بادام و گل های زرد، میوۀ این گیاه که در غلافی مخروطی شکل قرار دارد و در میان آن سه دانه با پوست سرخ و مغز سفید و چرب قرار دارد، ماهوب دانه، حب الملوک
فرهنگ فارسی عمید
(شَ شَ)
شبانه. در شب. (فرهنگ فارسی معین). تا روز نشده. در همان شب. (یادداشت مؤلف) : از آنجا لشکر را به دو قسمت نموده شباشب بسمت قلعه فرستاد. (یادداشت مؤلف) ، همه شب. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
به هندی اسطوخودوس است. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نباش
تصویر نباش
کفن دزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباش
تصویر کباش
جمع کبش، میش تکلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباش
تصویر لباش
لواش پزی. عمل و شغل لواش پز پختن نان لواش، دکان لواش پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غباش
تصویر غباش
رزخور گونه ای سوسک آسیب رسان به تاک
فرهنگ لغت هوشیار
ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان پنجمین ماه سال سریانی ماخوذ از نام یازدهمین ماه سال یهودیان که تقریبا بر آن منطبقاست. این ماه در 31 ژانویه تقویم رومی شروع می شود و شامل 28 روز است و در هر چهار سال یک روز کبیسه بدین روزها افزوده می گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شواش
تصویر شواش
پراکندگی تباهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباب
تصویر شباب
جوانی - مقابل شیب به معنی پیری همچنین نام پرنده ای است از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباث
تصویر شباث
چنگک، چنگال باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباشب
تصویر شباشب
هنگام شب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شبکه، پرویزن ها دام ماه دامساز دامگذار هر چیز سوراخ سوراخ، پنجره و روزنه سوراخ سوراخ، تور ماهیگیری، جمع شباک شبکات. یا شبکه جاسوسی. دسته های جاسوسان با تشکیلات خاص که در کشوری به جاسوسی اشتغال ورزند
فرهنگ لغت هوشیار
چوپان را گویند که چرادهنده و محافظت کننده گوسفند باشد، گله بان، رمه یار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاباش
تصویر شاباش
مخفف شادباش، احسنت، آفرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خباش
تصویر خباش
گرد آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
مرد خنده رو، همیشه خندان، گشاده روی، خوش طبع، با روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباش
تصویر اباش
جماعتی آمیخته از هر جنس مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شباشب
تصویر شباشب
((شَ شَ))
همه شب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاباش
تصویر شاباش
تبریک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شبان
تصویر شبان
ابال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بشاش
تصویر بشاش
خندان، خوشرو، خنده رو
فرهنگ واژه فارسی سره