شائق. راغب. و مشتاق و خاطرخواه و آرزومند و دارای اشتیاق. (ناظم الاطباء) ، کسی که شخص بدیدن او مشتاق باشد. (فرهنگ فارسی معین). این کلمه را اغلب بمعنی مشتاق بکار برند چنانکه گویند بزیارتتان شایق بودم ولی این استعمال برخلاف نص زبان عرب است و باید مشتاق و مشوق بکار برند. رجوع به شائق شود
شائق. راغب. و مشتاق و خاطرخواه و آرزومند و دارای اشتیاق. (ناظم الاطباء) ، کسی که شخص بدیدن او مشتاق باشد. (فرهنگ فارسی معین). این کلمه را اغلب بمعنی مشتاق بکار برند چنانکه گویند بزیارتتان شایق بودم ولی این استعمال برخلاف نص زبان عرب است و باید مشتاق و مشوق بکار برند. رجوع به شائق شود
ممکن است، احتمال دارد، باشد که، برای مثال غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ - ۳۳۰) . در اصل فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر شایستن است
ممکن است، احتمال دارد، باشد که، برای مِثال غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد (حافظ - ۳۳۰) . در اصل فعل سوم شخص مفرد مضارع از مصدر شایستن است