جدول جو
جدول جو

معنی شایعه - جستجوی لغت در جدول جو

شایعه
خبر معمولاً نادرستی که شیوع پیدا کرده
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
فرهنگ فارسی عمید
شایعه
(یِ عَ)
مؤنث شایع. ج، شایعات. صورتی از شائعه. خبری که فاش شود ولی صحت و نادرستی آن معلوم نباشد. (از معجم الوسیط) ، اشتهار و آوازه. (ناظم الاطباء) ، خبرهای بی اصل و نادرست.
- شایعه سازی، خبر نادرست ساختن.
- اخبار شایعه، خبرهای معروف و مشهور. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شایعه
مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ)، جمع شایعات
فرهنگ لغت هوشیار
شایعه
((یِ عَ یا عِ))
مؤنث شایع. خبری که شیوع یافته باشد، جمع شایعات
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
فرهنگ فارسی معین
شایعه
چو، رواگه، دهان زد، سخن پراکنی
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
فرهنگ واژه فارسی سره
شایعه
خبر، شهرت، خبرپراکنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شایعه
شائعةً
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به عربی
شایعه
Gossip, Rumor
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شایعه
potins, (FR) rumeur
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شایعه
chisme, (ES) rumor
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شایعه
сплетня , слух
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به روسی
شایعه
Klatsch, (DE) Gerücht
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به آلمانی
شایعه
плітка , чутка
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شایعه
plotka, (PL) plotka
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به لهستانی
شایعه
八卦 , 谣言
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به چینی
شایعه
fofoca, (PT) boato
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شایعه
গুজব , গুজব
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به بنگالی
شایعه
چغل خوری , افواہ
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به اردو
شایعه
ข่าวลือ , ข่าวลือ
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به تایلندی
شایعه
uzushi, (SW) uvumi
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شایعه
dedikodu, (TR) dedikodu
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شایعه
噂 , 噂
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شایعه
רכילות , שמועה
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به عبری
شایعه
pettegolezzo, (IT) voce
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شایعه
gosip, (ID) rumor
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شایعه
अफवाह , अफवाह
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به هندی
شایعه
roddel, (NL) gerucht
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به هلندی
شایعه
소문 , 소문
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفیعه
تصویر شفیعه
(دخترانه)
مؤنث شفیع، شفاعت کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
(صَ هَنْ)
با کسی دوستی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، خواندن شتر و رمۀ پس مانده را و آواز کردن او. و یعدی بالباء. (منتهی الارب) (آنندراج) ، در پی رفتن در کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیروی نمودن. (آنندراج) ، گسیل کردن، در پی رسیدن کسی را. (منتهی الارب). چند قدم همراه کسی رفتن برای رخصت. (آنندراج). به دنبال مسافر رفتن هنگام رحیل. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشایعت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شایبه
تصویر شایبه
مونث شایب، عیب وصمت، شک گمان، جمع شوایب (شوائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایکه
تصویر شایکه
مونث شائک خاردار تیغ دار خارناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائعه
تصویر شائعه
مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشایعه
تصویر مشایعه
با کسی دوستی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضایعه
تصویر ضایعه
تباهی
فرهنگ واژه فارسی سره