- شایست
- شایستن سزاوار بودن، امکان، حلال جایز مقابل نشایست ناشایست. یا شایست و ناشایست (نشایست)، روا و ناروا، حلال و حرام
معنی شایست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با لیاقت، مستحب، جایز، صالح، لایق
لایق، سزاوار، زیبنده، خلیق
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
سزاوار بودن، لایق و مناسب بودن، درخور بودن، برای مثال به جای خویش بد کردی چو بد کردی / که را شایی چو مر خود را نشایستی (ناصرخسرو - ۳۷۳) ، گر دستۀ گل نیاید از ما / هم هیزم دیگ را بشاییم (سنائی۲ - ۴۴۹) ، نشاید خون سعدی بی سبب ریخت / ولکن چون مراد اوست شاید (سعدی۲ - ۴۴۲)
درخور، سزاوار، لایق، اندرخور، شایگان، ارزانی، بابت، خورا، خورند، سازوار، شایان، صالح، فراخور، فرزام، محقوق، مستحقّ، مناسب، باب
Deservedly, Welldeserved, Worthy
заслуженно , заслуженный , достойный
verdientermaßen, wohlverdient, würdig
заслужено , заслужений , гідний
zasłużenie, zasłużony, godny
应得地 , 应得的 , 值得的
merecidamente, bem merecido, digno
meritatamente, ben meritato, degno
justamente, bien merecido, digno
justement, bien mérité, digne
terecht, welverdiend, waardig
योग्य रूप से , योग्य , योग्य
dengan pantas, pantas diterima, layak
استحقاقيٌّ , مستحقٌ جيّدٌ , جادرٌ
마땅히 , 자격이 있는 , 가치 있는
ראוי , ראוי
相応しく , よく値する , 値する
hak ederek, hak edilmiş, layık
kwa haki, inayostahili, wa haki
สมควร , สมควรได้รับ
অধিকারভরে , প্রাপ্য , উপযুক্ত
حقاً , مستحق , لائق
ضروری، نیاز، لزوم
پیاپی پیوسته ناگسیخته مداوم بردوام
ضروری لازم، چیز ضروری محتاج الیه: شیخ را پرسیدند که بنده از بایست خویش کی برید ک شیخ گفت: آنگاه که خداوندش برهاند)، حاجت مراد