- شایار (پسرانه)
- وزیر (نگارش کردی: شایار)
معنی شایار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قهرمان، نیرومند، شاه دلیر، نام پسر داریوش هخامنشی، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
سال گذشته سنه ماضیه پار
لایق و سزاوار، درخور
کاری که بحکم شاه باشد و مزد ندهد
کار بی مزد که کسی را به زور به آن وادارند، برای مثال نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف / راست گویی که همه سخره و شاکار کنی (کسائی - مجمع الفرس - شاکار)
پار، در سال گذشته، سال گذشته، سال پیش، پارسال
سال گذشته
بیگار، کار بی مزد
سزاوار، شایسته
شدکار، برای مثال به زخم پای ایشان کوه دشت است / به زخم یشک ایشان دشت شدیار (عنصری - ۳۹) ، یکی را زمین بوستان است و شوره / یکی کشت و فالیز و شدیار دارد (ناصرخسرو۱ - ۲۲۳)
درخور، شایسته، سزاوار، لایق، مستحقّ، باب، ارزانی، شایگان، سازوار، محقوق، مناسب، صالح، اندرخور، فرزام، خورا، بابت، فراخور، خورند
مس زرد رومی خور داد ماه سیم رومی یکی از ماه های سریانی لاتینی تازی گشته هوا (هوا پارسی است) یکی از ماههای مشهور رومی مطابق ماه سوم بهار
زمینی که به جهت زراعت با گاو آهن شکافته باشند
خراش و شکاف باریک در روی چیزی، خراش یا شکافی که به وسیلۀ گاوآهن بر روی زمین ایجاد می کنند
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
شیار کردن: در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
ماه پنجم از تقویم شمسی عربی، مطابق ماه مه، بین نیسان و حزیران
یکی از ماه های سریانی مطابق با ماه سوم بهار
خراش یا شکاف باریک روی چیزی