- شاگردی
- شاگرد بودن تلمذ تعلم، شاگردانه شاگردانگی
معنی شاگردی - جستجوی لغت در جدول جو
- شاگردی
- شاگرد بودن و آموختن علم یا هنر یا کار نزد استاد
- شاگردی
- Discipleship
- شاگردی
- ученичество
- شاگردی
- Jüngerschaft
- شاگردی
- учнівство
- شاگردی
- uczniostwo
- شاگردی
- discipulado
- شاگردی
- discepolato
- شاگردی
- discipulado
- شاگردی
- discipulat
- شاگردی
- discipelschap
- شاگردی
- शिष्यत्व
- شاگردی
- kepemuridan
- شاگردی
- تبعيّةٌ
- شاگردی
- חניכות
- شاگردی
- öğrencilik
- شاگردی
- ศิษย์ธรรม
- شاگردی
- শিষ্যত্ব
- شاگردی
- شاگردی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همکلاس، همدرس
گردش شب شبروی، محارست در شب پاسبانی، دزدی راهزنی
گردش در شب، شب روی، کنایه از پاسبانی در شب
آموزنده علم یا هنر نزد کسی، محصل و تلمیذ
کسی که نزد دیگری علم یا هنر می آموزد، پسری که در دکانی خدمت می کند، وردست، پسوند متصل به واژه به معنای کمک مثلاً شاگرد شوفر، شاگرد بنا
Disciple
ученик
Schüler