- شاکیه
- ازگروهیان که علی علیه السلام راخدای پیکرپذیرفته می دانستند
معنی شاکیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(ماده نر) : گریان
بوی تند
مونث زاکی
مونث شائک خاردار تیغ دار خارناک
مونث شاهی ورن (شهوه)
مونث شاوی و شاخه خشک
رزمناو
طریقه و مذهب
ازپارسی، جمع شاکری، چاکران، مزدچاکری، شیربا گوشت وشیر پخته، دشنه کج
پیروان که درباره علی علیه السلام گزافه می گفتندواوراخدای محمد صلی الله علیه وآله می دانستند
پرده حساس کره چشم را گویند
از پارسی شکداشت پر گمانی
شکل، هیئت، صورت، سرشت، ذات
پرده ای نازک و شفاف در داخل کرۀ چشم، پردۀ حساس کرۀ چشم
توت فرنگی، میوه ای سرخ رنگ و ترش طعم شبیه توت و درشت تر از آنکه ملین، ادرارآور، تصفیه کنندۀ خون و مقوی اعصاب است و برای اشخاص کم خون و مبتلایان به بیماری های سل، رماتیسم، نقرس، سنگ کلیه و تصلب شرائین نافع است، بوتۀ این میوه کوچک با برگ های درشت و ساقه های باریک خزنده است، چیلک، چیالک، چلم
کلاه زیر عمامه، کلاه سرخ رنگ منگوله دار که در مصر و بعضی کشورهای دیگر بر سر می گذارند و گاه دستار کوچکی روی آن می بندند، فینه
دادخواه
شکایت و گله کننده، دادخواه
جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
مونث شکی و خواسته، مانده
شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
شکایت کننده، گله کننده
Complainant, Complaining
истец , жалующийся
Kläger, klagend
позивач , скаржливий
powód, narzekający
原告 , 抱怨的
reclamante, queixoso
querelante, lamentoso
demandante, quejoso