جدول جو
جدول جو

معنی شاکی - جستجوی لغت در جدول جو

شاکی
شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
فرهنگ فارسی عمید
شاکی
شکایت و گله کننده، (از دهار) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، مرد گله مند، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، دادخواه، متظلم، عارض، فریادخواه، رافع قصه، دست بردارنده بدادخواهی:
من ز جان جان شکایت میکنم
من نیم شاکی حکایت میکنم،
مولوی،
، مرد صاحب شوکت و حدّت در سلاح، (ازغیاث اللغات) (از آنندراج)، و رجوع به شاکی السلاح شود،
شیر بیشه، (ناظم الاطباء از اشتنگاس)،
اندک بیمار، (اقرب الموارد) (منتهی الارب)،
اندک بیماری، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شاکی
شکایت و گله کننده، دادخواه
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
فرهنگ لغت هوشیار
شاکی
شکایت کننده، گله کننده
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
فرهنگ فارسی معین
شاکی
دادخواه
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
فرهنگ واژه فارسی سره
شاکی
شکایتمند، عارض، گلایه مند، گله مند، متظلم، معترض
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شاکی
المدّعي
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به عربی
شاکی
Complainant, Complaining
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شاکی
plaignant, plaintif
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شاکی
demandante, quejoso
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شاکی
истец , жалующийся
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به روسی
شاکی
Kläger, klagend
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به آلمانی
شاکی
позивач , скаржливий
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شاکی
powód, narzekający
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به لهستانی
شاکی
原告 , 抱怨的
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به چینی
شاکی
reclamante, queixoso
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شاکی
বাদী , অভিযোগকারী
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به بنگالی
شاکی
مدعی , شکایت کرنے والا
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به اردو
شاکی
โจทก์ , บ่น
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به تایلندی
شاکی
mlalamikaji, anayelalamika
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شاکی
davacı, şikayetçi
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شاکی
原告 , 不平を言う
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شاکی
תובע , מתלונן
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به عبری
شاکی
querelante, lamentoso
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شاکی
penggugat, mengeluh
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شاکی
शिकायतकर्ता , शिकायत करने वाला
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به هندی
شاکی
eiser, klagend
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به هلندی
شاکی
원고 , 불평하는
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاکل
تصویر شاکل
(پسرانه)
شبیه و مانند
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ کِ)
همدیگر را گله کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گله کردن بعض قوم از بعض دیگر. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 15000 گزی جنوب باخترضیأآباد و 4000 گزی راه شوسۀ همدان، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 1006 تن است آب آن ازقنات تأمین میشود، محصول آن غلات، گردو و کشمش، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث شاکی. دادخواه. رجوع به شاکی شود، مرد با سلاح و تیز: رجل شاکیهالسلاح. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرد با زین افزار جنگ. زیناوند. تمام سلاح. غرق در یکصد و چهارده پارچه سلاح رزم. رجوع به شاکی السلاح شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشاکی
تصویر تشاکی
گلگی: گله داشتن از یکدیگر شکایت کردنگله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکیه
تصویر شاکیه
ازگروهیان که علی علیه السلام راخدای پیکرپذیرفته می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشاکی
تصویر تشاکی
((تَ))
از یکدیگر شکایت کردن، گله کردن
فرهنگ فارسی معین