- شاکی
- دادخواه
معنی شاکی - جستجوی لغت در جدول جو
- شاکی
- شکایت و گله کننده، دادخواه
- شاکی
- شکایت کننده، گله کننده، کنایه از عصبانی
- شاکی
- شکایت کننده، گله کننده
- شاکی
- Complainant, Complaining
- شاکی
- истец , жалующийся
- شاکی
- Kläger, klagend
- شاکی
- позивач , скаржливий
- شاکی
- powód, narzekający
- شاکی
- 原告 , 抱怨的
- شاکی
- reclamante, queixoso
- شاکی
- querelante, lamentoso
- شاکی
- demandante, quejoso
- شاکی
- plaignant, plaintif
- شاکی
- eiser, klagend
- شاکی
- शिकायतकर्ता , शिकायत करने वाला
- شاکی
- penggugat, mengeluh
- شاکی
- مدّعٍ , شاكيٌ
- شاکی
- 원고 , 불평하는
- شاکی
- תובע , מתלונן
- شاکی
- 原告 , 不平を言う
- شاکی
- davacı, şikayetçi
- شاکی
- mlalamikaji, anayelalamika
- شاکی
- โจทก์ , บ่น
- شاکی
- বাদী , অভিযোগকারী
- شاکی
- مدعی , شکایت کرنے والا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ازگروهیان که علی علیه السلام راخدای پیکرپذیرفته می دانستند
گلگی: گله داشتن از یکدیگر شکایت کردنگله کردن
باز گوینده، نشان گر، نمایان گر
گریه کننده
تیز بوی