- شاکه
- جمع شائک، خاردارها تیزها شاکه خارزار خارستان
معنی شاکه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حرف آوا دار
دادخواه
شعبه
جمع حائک، بافندگان دندان
خاک مانند و نرم ساییده شده خاکه زغال خاکه قند
رشک برنده، تیزبین
مونث شائک خاردار تیغ دار خارناک
مونث شائک خاردار تیغ دار خارناک
آن چیزی باشد که از چوب و شاخ یا استخوان و فلزات و غیره سازند و زلف و گیسو را بدان پرداز دهند کتف
قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند، بینی، شم ادراک بویها روسری زنان، چارقد
میانه بالا مرد انشعابی که از تنه درخت جدا میشود و حامل برگ و گل و انشعابات کوچکتر است شاخ درخت غصن، شاخ حیوان قرن، جام شراب که به شکل شاخ بود، شعبه، تقسیمات بزرگ و کلی گیاهان و جانوران را گویند. در هر شاخه صفات بسیار کلی موجودات گیاهی یا جانوری در نظر گرفته میشود مثلا در عالم جانوران همه حیوانات یک سلولی را در یک شاخه قرار داده و به نام آغازیان می نامند و بقیه جانوران که پر سلولی هستند در طی 7 شاخه ذکر میشوند. در عالم گیاهان همه گیاهان در 4 شاخه قرار گرفته اند
مونث شاب برنا دختر
هیئت، لباس
نافرمان بد کاره زن
ازپارسی شالک شال کوچک
ازگروهیان که علی علیه السلام راخدای پیکرپذیرفته می دانستند
شکایت و گله کننده، دادخواه
طریقه و مذهب
همانندی
سپاس دارنده، شکر کننده
مونث شاق دشوار مونث شاق: اعمال شاقه تکالیف شاقه
تشنه
جمع شائع، پراکیده ها همسر زن
مونث شاش پرده رخشار (سینما) شاش بول گمیز، ترشح
هر چیز سوراخ سوراخ را گویند
بطور شراکت و به همراهی یکدیگر و باتفاق هم
بالانک دام کوچک
فرانسوی تکان خوردن، بر خوردن، به هم خوردن تک از شوک سر نیزه زینه سر تیز، توان، نیش نیش کژدم، دفتین شانه جولاهگان، چنگال خوراک خوری، سیخک پای خروس، (با این آرش در فارسی به کار می رود) : برفره فرهت داب شکوه واحد شوک یکی خار. یا شوکه بیضا. باد آورد، کنگر خر
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز
شاش، ادرار، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز
ویژگی کسی که دچار شوک شده
شوکه شدن: دچار شوک شدن
شوکه شدن: دچار شوک شدن
شکل، هیئت، صورت، سرشت، ذات