جدول جو
جدول جو

معنی شاپاپک - جستجوی لغت در جدول جو

شاپاپک
(پَ)
گیاهی از جنس نعناع که سیسنبر نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاپرک
تصویر شاپرک
(دخترانه)
نوعی پروانه بزرگ که معمولاً شب پرواز می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
از گیاهان دارویی که بیشتر در مصر می روید و در طب قدیم برای معالجۀ صرع به کار می رفته، برنوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
پلید، پلشت، چرکین، کنایه از بدکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاپاک
تصویر تاپاک
تب، تپش، اضطراب، بی قراری، تپاک، تاباک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاماک
تصویر شاماک
سینه بند زنان، پیش بند، جامه ای که هنگام کار می پوشند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
شافانج. (دزی ج 1 ص 714). دارویی است که آن را به عربی بنفسج الکلاب خوانند و بشیرازی تس سگ گویند و معرب آن شابانج است علت صرع را سود دارد. (برهان). گیاهی که در مصر به برنوف معروف است. (قاموس). گیاهی است به مصر معروف به برنوف. (منتهی الارب ذیل ش ب ک). دارویی که در صرع استعمال کنند و در مصر برنوف گویند. (ناظم الاطباء). عبس و رجوع به شابابک و شعوری ج 2 ص 126 ذیل شاهبانک شود
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره صلیبیان که در سواحل شنی مناطق معتدل آسیای صغیر و اروپا و شمال افریقا و آمریکا میروید. گیاهی است یکساله و دارای ریشه های خوراکی است فجل الجمل رشادالبحر فجیله شرتیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپاک
تصویر تاپاک
تپیدن و اضطراب و بیقراری
فرهنگ لغت هوشیار
سینه بند زنان جامه کوچکی که مردم در وقت کار کردن پوشند، سینه بند زنان پیش بند
فرهنگ لغت هوشیار
پلید، چرکین، آلوده و پلید و ملوث چرکین: بادل پاک مراجامه ناپاک رواست بدمران را که دل وجامه پلیدست وپلشت. (کسائی)، آلوده ملوث، حرام مقابل حلال: (اتراک ناپاک که نه پاک دانند و نه ناپاک، {بدکاره بدکردار بدجنس: سرمایه آن زضحاک بود مران اژدها دوش ناپاک بود، نجس مقابل طاهر، کافرمنافق: (علما بر مراد ظالمان و فاسقان سخن گویند و حرام خوار و بی پرهیز شوند و بیشتر خلق ناپاک شوند، {ناصاف کثیف غیر شفاف: چنبره دید جهان ادراک تست پرده پاکان حس ناپاک تست. (مولوی)، غدار گربز محتال (حرامزاده) : خداوندارتند و ناپاک بود بده کهبد و خویش ضحاک بود، کسی که درحال جنابت است جنب. یازن ناپاک. حایض دشتان: (بعد از روزگار و بسودن مشرکان و زنان ناپاک سیاه گشت (حجره الاسود)، زشت بد ناپسند: بگفت آن سخنهای ناپاک تلخ که آمد سپهبد سیاوش ببلخ. (شا)، غیرخالص (فلز) مغشوش، شهوی زناکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
چرکین، آلوده، حرام، بدکاره، بدکردار، نجس، کافر، غدار، کسی که در حال جنایت است، زشت، بد، غیرخالص، مغشوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاماک
تصویر شاماک
جامه کوچکی که مردم در وقت کار کردن پوشند، سینه بند زنان، پیش بند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
کثیف، خبیث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
Impure, Seedily, Unclean
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
impur, de manière sordide, sale
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
kirli, pis bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
ปนเปื้อน , อย่างสกปรก , สกปรก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
tidak murni, dengan kotor, kotor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
טמא , בצורה מזוהמת , מלוכלך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
不純粋な , 下品に , 汚い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
不纯净的 , 可疑地 , 脏的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
mchafu, kwa uchafu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
불순한 , 지저분하게 , 더러운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
nieczysty, brudno, brudny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
অপবিত্র , অপবিত্রভাবে , অশুদ্ধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
अशुद्ध , गंदे तरीके से , गंदा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
impuro, in modo sordido, sporco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
unrein, schäbig, schmutzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
onrein, onzedelijk, vuil
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
нечистий , брудно , брудний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
нечистый , грязно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
impuro, de manera sórdida, sucio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
impuro, de forma sórdida, sujo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناپاک
تصویر ناپاک
ناپاک , غلیظ طریقے سے
دیکشنری فارسی به اردو