جدول جو
جدول جو

معنی شاویش - جستجوی لغت در جدول جو

شاویش
بمعنی جاویش در طرابلس و مصر باشد که در برابر سلطان میدویدند، (از دزی ج 1 ص 718)، معرب جاویش و اصل کلمه ترکی است و امروزه نزد اعراب به گروهبان گویند، (از متن اللغه)، رجوع به جاوش و جاویش و چاووش شود
لغت نامه دهخدا
شاویش
ترکی تازی شده گروهبان
تصویری از شاویش
تصویر شاویش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاویس
تصویر شاویس
(پسرانه)
مرکب از شاه + اویس (نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاویش
تصویر کاویش
ظرفی که در آن شیر گاو را می دوشند، گاودوش، گاودوشه، ظرف ماست یا دوغ
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
اسم مصدر از شایستن. توانایی و قدرت ومجال و امکان. (ناظم الاطباء). بمعنی امکان است که جایز بودن و دست دادن و ممکن گشتن باشد و این لغت از فرهنگ دساتیر نقل شده است. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
خلخال که از نقرۀ کم عیار باشد، (دزی ج 1 ص 783)، جالیش، (دزی ج 1 ص 716)
لغت نامه دهخدا
(وو)
دزی گوید که شاوش همان جاویش باشد. (دزی ج 1 ص 317). جاوش. جاویش. چاوش. چاووش. شاویش. رجوع به هر یک از کلمات فوق شود
لغت نامه دهخدا
(وی / وی ی)
منسوب به شاء و آن لغتی است در شاه بمعنی گوسفند: رجل شاوی، مردی گوسفنددار. (مهذب الاسماء). خداوند گوسپندان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سلیمان بن عبداﷲ شاوی عبیدی حمیری بغدادی، مردی ادیب و سیاستمدار بود، در بغداد بدنیا آمد و در سال 1209 هجری قمری درگذشت، از آثار اوست: نظم القطر ابن هشام در نحو، سکب الادب علی لامیه العرب، (از معجم المؤلفین ج 4 ص 267)
ابوالقاسم بن دری، شاوی الاصل و ساکن مکناس از قراء و شاعر و نویسنده بود، در سال 1150 هجری قمری درگذشت، از آثار اوست: حفظالامانی در شرح جعبری، شرح الهمز و الکنز و الحرز، (از معجم المؤلفین ج 8 ص 99)
لغت نامه دهخدا
(اُ یِ)
بضم اول و کسر ثالث وجود و هستی. (ناظم الاطباء). هویت که تشخص و تعین باشد. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی هویت از مجعولات دساتیر است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
ظرف وانای دوغ و ماست را گویند، (برهان)، ظرفی که در آن ماست کنند و حرکت دهند تا مسکۀ آن برآید و بحذف الف نیز آمده است، (حاشیۀ برهان چ معین) (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
بمعنی جدا کردن تخم پنبه ازپنبه است، (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131)، پنبۀ دولابی که آن را شاوین پنبه نیز گویند، (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131)، اما این لغت با دو معنی آن جای دیگر دیده نشد و محتمل است از مجعولات شعوری باشد
لغت نامه دهخدا
(وی یَ)
سعفهشاویه، شاخ خشک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نامی است که عرب به بربران ساکن کوه اوراس در الجزایر (حدود صحراء) داده اند. این قوم بعدها اسلام پذیرفتند ولی بسیاری از عادات دین قدیم خود را حفظ کرده اند
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاوی
تصویر شاوی
میرآب، گوسپندار
فرهنگ لغت هوشیار
ظرفی که در آن ماست کنند و حرکت دهند تا مسکه آن بر آید، ظرف ماست و دوغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاویه
تصویر شاویه
مونث شاوی و شاخه خشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاویش
تصویر کاویش
ظرف دوغ و ماست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شایش
تصویر شایش
امکان
فرهنگ واژه فارسی سره