جدول جو
جدول جو

معنی شاونی - جستجوی لغت در جدول جو

شاونی
(وو)
گهواره پوش را گویند یعنی چادری که بر روی گهوارۀ اطفال پوشند و به عربی معوز خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شانی
تصویر شانی
شیانی، نوعی مسکوک زر و سیم که در خراسان رایج بوده
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
منسوب است به شذونه که از بلاد اندلس میباشد. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
به پارچه های سه گوشه ای میگویند که طفل شیرخوار را در آنهامی پیچند و این کلمه را در مورد دشنام هم بکار می برند در خراسان، (یادداشت بخط محمد پروین گنابادی)
لغت نامه دهخدا
مخفف شیانی، (فرهنگ رشیدی)، زر و درم ده هفت را گویند، و آن در قدیم رایج بوده است، (برهان قاطع)، درم ده هفت باشدو آن را شیانی نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، زری بوده است در قدیم، (از فرهنگ رشیدی)، درم ده هفت یعنی درمی که در ده جزء آن هفت جزء نقرۀ خالص و سه جزء داخل بود، (فرهنگ نظام)، زری که عیار آن هفت دهم طلا یانقره بود، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
چون برادرت داد در یک شعر
بهر هشتاد بیت چل شانی،
سنایی (از فرهنگ نظام)،
، قسمی انگور سرخ پوست مایل به سیاهی که گوشت آن نیز سرخ است و بیشتر در شهر قزوین میباشد، (یادداشت مؤلف)، مخفف شاهانی،
- شراب شانی، شراب نیکو و قوی که از آن انگور یعنی انگور شانی (شاهانی) کنند، رجوع به شاهانی شود
نوعی کشتی دیرینه است که با بادبان و هم پارو حرکت میکرده است، (از دزی ج 1 ص 717)، شانی، شینی محتملاً مصحف و یا تحریری از ’شنی’ باشد و آن نوعی از کشتی است، ج، شوان، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
محمد عطأاﷲ بن محمدصادق رومی حنفی معروف به شانی زاده، در انواع علوم دست داشت و وقایع عثمانی را به تحریر درآورد، از اوست: اصول الحساب، اصول الهندسه، قانون الجراحین، مرآه الابدان فی تشریح اعضاء الانسان و معیار الاطباء در پزشکی، و در سال 1242هجری قمری درگذشت، (از معجم المؤلفین ج 10 ص 294)
محمد صادق بن مصطفی بن احمددده رومی حنفی معروف به شانی زاده، از قضات است، از اوست: بدائع الصکوک، در سال 1233 هجری قمری درگذشته است، (از معجم المؤلفین ج 10 ص 79)
لغت نامه دهخدا
عمل شاندن، رجوع به شاندن شود،
- گربه شانی، گربه رقصانی، رجوع به گربه شانی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به شان است که صورتی از شأن باشد بمعنی مرتبه و قدر، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
بمعنی دشمن، (غیاث اللغات)، مأخوذ از تازی است، رجوع به شانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی از دهستان مغان شهرستان اردبیل. دارای 108 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وی / وی ی)
منسوب به شاء و آن لغتی است در شاه بمعنی گوسفند: رجل شاوی، مردی گوسفنددار. (مهذب الاسماء). خداوند گوسپندان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سلیمان بن عبداﷲ شاوی عبیدی حمیری بغدادی، مردی ادیب و سیاستمدار بود، در بغداد بدنیا آمد و در سال 1209 هجری قمری درگذشت، از آثار اوست: نظم القطر ابن هشام در نحو، سکب الادب علی لامیه العرب، (از معجم المؤلفین ج 4 ص 267)
ابوالقاسم بن دری، شاوی الاصل و ساکن مکناس از قراء و شاعر و نویسنده بود، در سال 1150 هجری قمری درگذشت، از آثار اوست: حفظالامانی در شرح جعبری، شرح الهمز و الکنز و الحرز، (از معجم المؤلفین ج 8 ص 99)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
دانه ایست مانند جو سیاه. (ناظم الاطباء). غله ای است مانند جو. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
هاونگاه. طرف صبح. رجوع به هاونگاه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
جمع واژۀ شانیه، به معنی نوعی از کشتی. (از اقرب الموارد). رجوع به شانیه شود
لغت نامه دهخدا
(شُ / شَ)
شبانی. چوپانی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شوان و شبانی شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
ادیب غانم بن ولید مخزومی اشونی. از شاعران بود و سلفی این ابیات را به وی نسبت داده است:
و من عجب انی احن الیه-م
و اسأل عنهم من لقیت وهم معی
و تطلبهم عینی و هم فی سوادها
و یشتاقهم قلبی و هم بین اضلعی.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
قومی به شمال امریکا در حدود 6000 تن که ستارۀ زهره را ستایش کنند و در قدیم قربانی آدمی میکرده اند
لغت نامه دهخدا
بمعنی جدا کردن تخم پنبه ازپنبه است، (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131)، پنبۀ دولابی که آن را شاوین پنبه نیز گویند، (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 131)، اما این لغت با دو معنی آن جای دیگر دیده نشد و محتمل است از مجعولات شعوری باشد
لغت نامه دهخدا
(نی / نی ی)
انتساب به شاصونه که جدّی است. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
معرب چاشنی، (دزی ج 1 ص 715) : قدم المشروب فاخذ منه علی سبیل الشاشنی و ناوله لصغیر، (دزی ج 1 ص 715، منقول از نویری)، و رجوع به ششنه و ششنی و دزی ج 1 ص 755 ذیل ششن شود
لغت نامه دهخدا
(وو)
بمعنی حیله گری است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
محمد بن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری. از قراء است و در حدود سال 839 هجری قمریدرگذشته است. از اوست: فکاهه البصر و السمع فی معرفه القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به شاوجه که نام اجدادی است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
انتساب است به شاوان که از قرای مرو است. (از سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب است به راون که شهری است از طخارستان در بلخ. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
عبدالسلام بن راونی حاکم شهر راون مردی فقیه و دانشمند بود. او از ابوسعد بن طهیری روایت کرد، وابوسعد سمعانی ازو روایت دارد. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
شیخ عبدالقادر بن عبدالکریم وردیقی خیرانی شفشاونی. او راست: 1- بغیهالمشتاق لاصول الدیانه و المعارف و الاذواق و نهایه سیر السیاق الی حضره الملک الخلاق (در تصوف) چ بولاق 1299 هجری قمری 2- شمس الهدایه لتذکار اهل النهایه و ارشاد اهل البدایه، و آن رساله ای است درباره قضاوت بر مذاهب چهارگانه. (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شانی
تصویر شانی
درم ده هفت که در قدیم رایج بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاوی
تصویر شاوی
میرآب، گوسپندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوانی
تصویر شوانی
شبانی چوپانی
فرهنگ لغت هوشیار
نی ای که داخل آب روید
فرهنگ گویش مازندرانی