جدول جو
جدول جو

معنی شاوجی - جستجوی لغت در جدول جو

شاوجی
منسوب است به شاوجه که نام اجدادی است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساوجی
تصویر ساوجی
از مردم ساوه، مربوط به ساوه
فرهنگ فارسی عمید
(وو)
گهواره پوش را گویند یعنی چادری که بر روی گهوارۀ اطفال پوشند و به عربی معوز خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
منسوب به ساوه
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج واقع در 24 هزارگزی شمال باختری دژ شاهپور و دو هزارگزی مرز ایران و عراق. هوای آن سرد و دارای 150 سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات، حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و در تابستان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
صدرالدین، در ذهن عدیم المثل بود تا بمرتبه ای که چند جزو از کتاب بیک خواندن یاد میگرفت. قصیدۀ حسنادر علم عروض و قوافی از تصانیف اوست. بعهد هلاکوخان بتهمت ساحری شهید شد. (تاریخ گزیده صص 806- 807)
سعدالدین محمد، وزیر غازان خان که پس از خواجه رشیدالدین فضل الله سمت وزارت یافته است. رجوع به تاریخ گزیده ص 416، 593، 597، 598 و سعدالدین محمد شود
سهلان. معاصر سلطان ملکشاه سلجوقی بود و در علم و حکمت سرآمد زمان خود بود. (تاریخ گزیده ص 807)
لغت نامه دهخدا
(وو)
بمعنی حیله گری است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
محمد بن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری. از قراء است و در حدود سال 839 هجری قمریدرگذشته است. از اوست: فکاهه البصر و السمع فی معرفه القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204)
لغت نامه دهخدا
ابن نمر حضرمی جاهلی است، توبه بن زرعه بن نمربن شاجی از فرزندان او است، فتح مصر را دریافته است، (منتهی الارب) (تاج العروس ذیل ش ج و)
لغت نامه دهخدا
همان ابن سعد العشیره در نسب جعفیین است، (منتهی الارب) (تاج العروس ذیل ش ج و)
لغت نامه دهخدا
سلیمان بن عبداﷲ شاوی عبیدی حمیری بغدادی، مردی ادیب و سیاستمدار بود، در بغداد بدنیا آمد و در سال 1209 هجری قمری درگذشت، از آثار اوست: نظم القطر ابن هشام در نحو، سکب الادب علی لامیه العرب، (از معجم المؤلفین ج 4 ص 267)
ابوالقاسم بن دری، شاوی الاصل و ساکن مکناس از قراء و شاعر و نویسنده بود، در سال 1150 هجری قمری درگذشت، از آثار اوست: حفظالامانی در شرح جعبری، شرح الهمز و الکنز و الحرز، (از معجم المؤلفین ج 8 ص 99)
لغت نامه دهخدا
(وی / وی ی)
منسوب به شاء و آن لغتی است در شاه بمعنی گوسفند: رجل شاوی، مردی گوسفنددار. (مهذب الاسماء). خداوند گوسپندان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساوجی
تصویر ساوجی
منسوب به ساوه از مردم ساوه (ساوج) ساوه یی: سلمان ساوجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاوی
تصویر شاوی
میرآب، گوسپندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاجی
تصویر شاجی
فرم انگیز (فرم: غم)
فرهنگ لغت هوشیار
پونه، سبزی صحرایی و خوشبو با نام علمی ha mentaa
فرهنگ گویش مازندرانی