دوش، کتف، جای اتصال دست به تنه، استخوان کتف وسیله ای دندانه دار که با آن موی سر را هموار و مرتب می کنند، سرخاره کندو، لانۀ زنبور عسل به شکل خانه های شش گوشۀ منظم، خانۀ زنبور عسل، شان، خلیّه، نخاریب النحل
دوش، کتف، جای اتصال دست به تنه، استخوان کتف وسیله ای دندانه دار که با آن موی سر را هموار و مرتب می کنند، سرخاره کَندو، لانۀ زنبور عسل به شکل خانه های شش گوشۀ منظم، خانۀ زنبور عسل، شان، خَلیّه، نَخاریبُ النَحل
مفرد شهود، در علم حقوق کسی که در دادگاه دربارۀ موضوع مورد بحث شهادت می دهد، کسی که امری یا واقعه ای را به چشم خود دیده باشد و گواهی بدهد، گواه، در علوم ادبی جمله یا عبارتی از نثر یا نظم که برای اثبات معنی لغت یا موضوعی بیاورند، کنایه از معشوق، محبوب، مرد یا زن خوب رو، بازماندگان شهید مثلاً فرزند شاهد، دانشگاه شاهد، آنچه با آن بتوان وجود چیز دیگر را اثبات کرد شاهد حال: گواه حاضر شاهد عادل: شاهد راست گو که به گفته اش بتوان اعتماد کرد شاهد معتمد: شاهد راست گو که به گفته اش بتوان اعتماد کرد، شاهد عادل شاهد روز: کنایه از خورشید، شاهد رخ زرد، شاهد فلک شاهد جان: کنایه از معشوق، محبوب، مقصود جان
مفرد شُهود، در علم حقوق کسی که در دادگاه دربارۀ موضوع مورد بحث شهادت می دهد، کسی که امری یا واقعه ای را به چشم خود دیده باشد و گواهی بدهد، گواه، در علوم ادبی جمله یا عبارتی از نثر یا نظم که برای اثبات معنی لغت یا موضوعی بیاورند، کنایه از معشوق، محبوب، مرد یا زن خوب رو، بازماندگان شهید مثلاً فرزند شاهد، دانشگاه شاهد، آنچه با آن بتوان وجود چیز دیگر را اثبات کرد شاهد حال: گواه حاضر شاهد عادل: شاهد راست گو که به گفته اش بتوان اعتماد کرد شاهد معتمد: شاهد راست گو که به گفته اش بتوان اعتماد کرد، شاهد عادل شاهد روز: کنایه از خورشید، شاهد رخ زرد، شاهد فلک شاهد جان: کنایه از معشوق، محبوب، مقصود جان
پادشاهی، شاه بودن، فرمانروایی، سلطنت، مربوط به شاه، واحد سنتی پول ایران که در دورۀ قاجاریه برابر با پنجاه دینار ( دو پول) و در دورۀ پهلوی برابر با یک بیستم ریال ( پنج دینار) بوده است، در علم زیست شناسی ترتیزک
پادشاهی، شاه بودن، فرمانروایی، سلطنت، مربوط به شاه، واحد سنتی پول ایران که در دورۀ قاجاریه برابر با پنجاه دینار ( دو پول) و در دورۀ پهلوی برابر با یک بیستم ریال ( پنج دینار) بوده است، در علم زیست شناسی ترتیزک