جدول جو
جدول جو

معنی شانیٔ - جستجوی لغت در جدول جو

شانیٔ
(نِءْ)
بغض کننده و برخی گویند بغض آمیخته با دشمنی و کج خلقی باشد. (از اقرب الموارد). بغض دارنده در حق کسی. (فرهنگ نظام). دشمن. دشمن دارنده. قوله تعالی: ان ّ شانئک هو الابتر. (قرآن 3/108)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شانی
تصویر شانی
شیانی، نوعی مسکوک زر و سیم که در خراسان رایج بوده
فرهنگ فارسی عمید
(نِءْ)
در تداول فارسی زبانان ’دانی’. دنی ٔ. خسیس. پست. دون. ماجن. مقابل عالی. ج، ادانی
لغت نامه دهخدا
(سِءْ)
سخت و درشت. (منتهی الارب ذیل ش س ء). الجاسی ٔ الغلیظ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است بکوفه، (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طِ ءْ)
کرانۀ رود. (ترجمان علامۀ جرجانی تهذیب عادل بن علی) : شاطی ٔ الوادی، کرانۀ رودبار. (منتهی الارب) : الشاطی ٔ من النهر، شطه و ساحله و فی الصحاح تقول ’شاطی ٔ الاودیه و لاتجمع’. (اقرب الموارد) ، شاطی ٔ البحر، کنارۀدریا. ساحله. ج، شواطی ٔ و شطآن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ نِءْ)
جمع واژۀ شانی ٔ. (از اقرب الموارد). مالهائی که بدانها بخل نتوان کرد که گویا شخص آنها را دشمن داشته و بذل کرده است. (ناظم الاطباء). و رجوع به شانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(نِءْ)
زن بسیارفرزند. ضانئه مثله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نِءْ)
نوکر. خادم. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بمعنی دشمن، (غیاث اللغات)، مأخوذ از تازی است، رجوع به شانی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به شان است که صورتی از شأن باشد بمعنی مرتبه و قدر، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
عمل شاندن، رجوع به شاندن شود،
- گربه شانی، گربه رقصانی، رجوع به گربه شانی شود
لغت نامه دهخدا
محمد عطأاﷲ بن محمدصادق رومی حنفی معروف به شانی زاده، در انواع علوم دست داشت و وقایع عثمانی را به تحریر درآورد، از اوست: اصول الحساب، اصول الهندسه، قانون الجراحین، مرآه الابدان فی تشریح اعضاء الانسان و معیار الاطباء در پزشکی، و در سال 1242هجری قمری درگذشت، (از معجم المؤلفین ج 10 ص 294)
محمد صادق بن مصطفی بن احمددده رومی حنفی معروف به شانی زاده، از قضات است، از اوست: بدائع الصکوک، در سال 1233 هجری قمری درگذشته است، (از معجم المؤلفین ج 10 ص 79)
لغت نامه دهخدا
مخفف شیانی، (فرهنگ رشیدی)، زر و درم ده هفت را گویند، و آن در قدیم رایج بوده است، (برهان قاطع)، درم ده هفت باشدو آن را شیانی نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، زری بوده است در قدیم، (از فرهنگ رشیدی)، درم ده هفت یعنی درمی که در ده جزء آن هفت جزء نقرۀ خالص و سه جزء داخل بود، (فرهنگ نظام)، زری که عیار آن هفت دهم طلا یانقره بود، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
چون برادرت داد در یک شعر
بهر هشتاد بیت چل شانی،
سنایی (از فرهنگ نظام)،
، قسمی انگور سرخ پوست مایل به سیاهی که گوشت آن نیز سرخ است و بیشتر در شهر قزوین میباشد، (یادداشت مؤلف)، مخفف شاهانی،
- شراب شانی، شراب نیکو و قوی که از آن انگور یعنی انگور شانی (شاهانی) کنند، رجوع به شاهانی شود
نوعی کشتی دیرینه است که با بادبان و هم پارو حرکت میکرده است، (از دزی ج 1 ص 717)، شانی، شینی محتملاً مصحف و یا تحریری از ’شنی’ باشد و آن نوعی از کشتی است، ج، شوان، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شانیه
تصویر شانیه
رزمناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانی
تصویر شانی
درم ده هفت که در قدیم رایج بود
فرهنگ لغت هوشیار