جدول جو
جدول جو

معنی شانزده - جستجوی لغت در جدول جو

شانزده
عدد بعد از پانزده، ۱۶
تصویری از شانزده
تصویر شانزده
فرهنگ فارسی عمید
شانزده(دَه)
عدد مرکب از دو عدد اصلی شش و ده و آن مابین پانزده و هفده قرار دارد و دو برابر هشت باشد. لفظ مذکور محرف ششده است ودر پهلوی هم به شاجده محرف شده. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
شانزده
عددیست اصلی بین پانزده و هفده ده به علاوه شش رقم آن 16 است
تصویری از شانزده
تصویر شانزده
فرهنگ لغت هوشیار
شانزده((دَ))
عدد اصلی پس از پانزده و پیش از هفده، شش بعلاوه ده
تصویری از شانزده
تصویر شانزده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهنده
تصویر شاهنده
(دخترانه و پسرانه)
شاینده، نیکوکار، صالح، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهیده
تصویر شاهیده
(دخترانه و پسرانه)
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پانزده
تصویر پانزده
ده به اضافۀ پنج، «۱۵»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شانزدهم
تصویر شانزدهم
ویژگی آنکه یا آنچه در مرتبۀ شانزده واقع شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ هَُ)
در مرحلۀ شانزدهم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نعت مفعولی از شاندن. رجوع به شاندن شود:
از بنفشه مرز او چون شانده بر زنگار نیل
از شکوفه شاخ او چون هشته بر مینا گهر.
قطران.
بدسگال تو رنجه دارد جان
شانده در دل ز غم نهال از تو.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دَهْ)
خمسه عشر. ده به اضافۀ پنج. نماینده آن در ارقام هندی ’15’ است، وزنی از اوزان معمول بعض ولایات ایران معادل با هفت سیر و نیم و در بعض نواحی دو من تبریز
لغت نامه دهخدا
(دَهْ یَ / یِ)
عدد کسری است. یک حصه از شانزده حصۀ چیزی. یک شانزدهم: و شانزده یک از وجه و اصلی سرکار خاصه شریفه در وجه (ب) معیرالملک از قدیم الایام الی الاّن مقرر و مستمر است. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 24)
لغت نامه دهخدا
(دَ هَُ)
چیزی که در مرتبۀ شانزده واقع شده باشد، یک حصه از شانزده حصۀ چیزی. (فرهنگ نظام). رجوع به شانزده یک شود
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
نعت فاعلی از شاندن. که شاند. رجوع به شاندن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاهزاده
تصویر شاهزاده
فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده، جمع شاهزادگان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی یا جانوری را براند، آنکه اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه را براند شوفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهنده
تصویر شاهنده
متقی و پرهیزگار و صالح و نیکو کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازنده
تصویر تازنده
دونده تند رو، دواننده
فرهنگ لغت هوشیار
واقف آگاه خبردار، عالم بامعرفت، جمع دانندگان. یا قوت (قوه) داننده. قوه عاقله
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چیزی میسازد صانع عامل، آماده کننده تهیه کننده، بنا بانی عمارت کننده، پدید آورنده امری تازه اختراع کننده مخترع مبدع موجد، جاعل، سازگار سازوار، نوازش کننده دلگرم کننده، بخشنده، علاج کننده موثر مفید (دارو)، ساز زننده نوازنده، کسی که آهنگ موسیقی سازد مصنف موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاریده
تصویر شاریده
منفجر، انفجار، جاری شده، ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شالوده
تصویر شالوده
طرح ونقشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانزدهمین
تصویر شانزدهمین
در مرحله شانزدهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازنده
تصویر بازنده
بازی کننده، مقابل برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شازده
تصویر شازده
فرزند شاه شاهپور شاپور شهزاده، جمع شاهزادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانزده
تصویر پانزده
ده باضافه پنج (15) خمسه عشر عدد اصلی میان چهارده و شانزده: (آنگاه سلطان با ده پانزده غلام از لشکرگاه بیرون رفت) (سلجوقنامه 38)، وزنی از اوزان معادل با هفت سیر و نیم و در بعض نواحی دو من تبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانزدهم
تصویر شانزدهم
چیزی که در مرتبه شانزده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجانیده
تصویر شجانیده
سرما داده، سرما خورده و از حال برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شازده
تصویر شازده
((دِ))
شاهزاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکننده
تصویر شکننده
ظریف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شتابزده
تصویر شتابزده
عجولانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاهزاده
تصویر شاهزاده
پرنس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شالوده
تصویر شالوده
بنیه، اساس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
تولیدگر
فرهنگ واژه فارسی سره
شانزده
فرهنگ گویش مازندرانی