جدول جو
جدول جو

معنی شاموخی - جستجوی لغت در جدول جو

شاموخی
منسوب به شاموخ که دهی است در اطراف بصره
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
سکوت، سخن نگفتن، برای مثال دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن / به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی (سعدی - ۵۳)، از میان رفتن شعله، گرمی، روشنایی یا جریان برق چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
قسمی گل مختوم که از جزیره شامس آرند، (یادداشت مؤلف)،
- طین شاموسی، شامسی،کوکب الارض نیز گویند قسمی از آن سفید و ناصاف و با صفایح و شبیه به حجرالمسن با اندک براقی میباشد و قسمی بسیار سفید و دقیق و سبک و بسیار بر زبان می چسبد و هر دو قسم در آب زود حل میشود و از بلاد قبرس و صقالیه آرند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به گل شاموس و طین شاموس شود
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای است در اطراف بصره و نسبت به آن شاموخی است، (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نام دادگی مسمی بودن، شهرت معروفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاموری
تصویر کاموری
کامیابی کامرا نی، توفیق فیروز مندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماکی
تصویر شاماکی
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
سخن ناگفتن، بی سخنی، عدم تکلم، بی کلام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماکی
تصویر شاماکی
سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامورتی
تصویر شامورتی
جعبه مخصوص شعبده بازان و معرکه گیران، حقه بازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
سکوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
Extinguishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
extinction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نام مرتعی در حومه ی شیرگاه سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
sönme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
소멸
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
消火
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
כיבוי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
अग्निशमन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
pemadaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
การดับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
уничтожение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
dooftoestand
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
extinción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
estinzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
extinção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
熄灭
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
wygaszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
гасіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
Erlöschung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خاموشی
تصویر خاموشی
kuzimwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی