سکوت، سخن نگفتن، برای مثال دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن / به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی (سعدی - ۵۳)، از میان رفتن شعله، گرمی، روشنایی یا جریان برق چیزی
سکوت، سخن نگفتن، برای مِثال دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن / به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی (سعدی - ۵۳)، از میان رفتن شعله، گرمی، روشنایی یا جریان برق چیزی
قسمی گل مختوم که از جزیره شامس آرند، (یادداشت مؤلف)، - طین شاموسی، شامسی،کوکب الارض نیز گویند قسمی از آن سفید و ناصاف و با صفایح و شبیه به حجرالمسن با اندک براقی میباشد و قسمی بسیار سفید و دقیق و سبک و بسیار بر زبان می چسبد و هر دو قسم در آب زود حل میشود و از بلاد قبرس و صقالیه آرند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به گل شاموس و طین شاموس شود
قسمی گل مختوم که از جزیره شامُس آرند، (یادداشت مؤلف)، - طین شاموسی، شامُسی،کوکب الارض نیز گویند قسمی از آن سفید و ناصاف و با صفایح و شبیه به حجرالمسن با اندک براقی میباشد و قسمی بسیار سفید و دقیق و سبک و بسیار بر زبان می چسبد و هر دو قسم در آب زود حل میشود و از بلاد قبرس و صقالیه آرند، (از تحفۀ حکیم مؤمن)، رجوع به گل شاموس و طین شاموس شود
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند