- شامس
- آفتابی، توسن اسپ، تندخوی مرد
معنی شامس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی
پابند وگرفتار
در بر گیرنده، دارای
گرفتار، بیچاره
افسرده، جامد
پنجم پنجم
تاریک، مظلم، شب تار
بخت و اقبال و اختر و طالع
نوعی خوراکی که با گوشت و آرد و غیره طبخ کنند
قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند، بینی، شم ادراک بویها روسری زنان، چارقد
فراگیرنده، عمومیت دارنده
بلند، مرتفع، رفیع
کسی که در بلیه دیگری خوشحال باشد بدبختی، شومی و بدی، بدفالی
خادم معبد، خادم
بخت، اقبال، طالع، میزان احتمال
پابند، گرفتار، بیچاره، درمانده، برای مثال خدایگانا پامس به شهر بیگانه / فزون از این نتوانم نشست دستوری (دقیقی - لغت فرس - پامس)
پامس، پابند، گرفتار، بیچاره، درمانده
پردۀ نازک، غشا، روسری زنان، دستمال، روپاک، چارقد
خادم معبد، رتبۀ کلیسایی پایین تر از کشیش، خادم کلیسا
از مردم شام
نوعی خوراک که با گوشت کوبیده، پیاز، تخم مرغ و آرد معمولاً آرد نخود تهیه می شود
نوعی خوراک که با گوشت کوبیده، پیاز، تخم مرغ و آرد معمولاً آرد نخود تهیه می شود
فراگیرنده و به همه رسنده، همه را فرارسنده، کافی، کامل، حاوی، دربردارنده
دور، ناپدید، ناپدید کننده، مرده دل
برماسنده بپساونده لمس کننده بپساونده
بخت، اقبال، فرصت
نوعی کباب مرکب از گوشت کوبیده و آرد نخودچی که در روغن سرخ کنند
((مَ یا مِ))
فرهنگ فارسی معین
روسری، دستمال، پرده نازکی که روی برخی اعضای داخلی بدن مانند کلیه، شش و... قرار دارد