دشوار. کار دشوار. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). صعب. دشوار. (منتهی الارب). توان فرسا. طاقت فرسا. سخت. معضل. - تکلیف شاق، تکلیف سخت و دشوار. - سفر شاق، سفر دشوار و سخت: و حالی به تجارتی رفته است بسفری شاق. (سندبادنامه ص 260). - عمل شاق، کار دشوار و جانفرسا
دشوار. کار دشوار. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). صعب. دشوار. (منتهی الارب). توان فرسا. طاقت فرسا. سخت. معضل. - تکلیف شاق، تکلیف سخت و دشوار. - سفر شاق، سفر دشوار و سخت: و حالی به تجارتی رفته است بسفری شاق. (سندبادنامه ص 260). - عمل شاق، کار دشوار و جانفرسا
چوبی به اندازۀ دو ذرع باشد که کشاورزان بصره با خود دارند و در سر آن آهن سرتیز کنند و بدان ریسمانی بندند و آن را در زمین فروکنند و کشند تا استواری زمین معلوم گردانند، (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، رسنی است بر یکسر آن گلوله ای از آهن و مانند آن بنایان را، گلوله ای از سنگ یا برنج و آهن بقدر گردکان که ریسمان بدان بندند و بنایان از فراز دیواری که در کار بنا کردند فروگذارند تا براستای آن ریسمان کجی و برآمدگی دوش دیوار از آن معلوم کنند، (از بهار عجم) (از آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام)، گلوله ای است از برنج و آهن و سنگ بریسمان آویخته که معماران کجی و راستی دیوار بدان معلوم کنند، (از غیاث)، سنگ بنایان که بدان راستی دیوار معلوم نمایند ریسمانی است که دریک سر او چیزی ثقیل بندند و برابر دیواری که در کاربنا کردنند فروگذارند: تا دیوار دل بیقرارت جهت ساختن طاق و درگاه مانند شاقول پیوسته سرنگون آویخته، (رفیع واعظ در ابواب الجنان از آنندراج)، چو شاقولش این رنگ ناریخته دل من بمویی است آویخته، طاهروحید (از آنندراج)، گلولۀ فلزی یا سنگی بریسمان کرده که از گونیا بیاویزند تا بدان هنگام حرکت دادن گونیا بر سطح زمین همواری زمین معلوم کنند، (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، شاغولی، شاهول، (حبیش تفلیسی)، فادن، چون علاقه بدست گیرند (از اصطرلاب) شاقولی در میان باریک بندند و از زیر عروه فروگذارند، (یادداشت مؤلف از رسالۀ خطی)، نرۀ مرد، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آلت تناسل مرد، (لسان العرب) (از اقرب الموارد)
چوبی به اندازۀ دو ذرع باشد که کشاورزان بصره با خود دارند و در سر آن آهن سرتیز کنند و بدان ریسمانی بندند و آن را در زمین فروکنند و کشند تا استواری زمین معلوم گردانند، (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، رسنی است بر یکسر آن گلوله ای از آهن و مانند آن بنایان را، گلوله ای از سنگ یا برنج و آهن بقدر گردکان که ریسمان بدان بندند و بنایان از فراز دیواری که در کار بنا کردند فروگذارند تا براستای آن ریسمان کجی و برآمدگی دوش دیوار از آن معلوم کنند، (از بهار عجم) (از آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام)، گلوله ای است از برنج و آهن و سنگ بریسمان آویخته که معماران کجی و راستی دیوار بدان معلوم کنند، (از غیاث)، سنگ بنایان که بدان راستی دیوار معلوم نمایند ریسمانی است که دریک سر او چیزی ثقیل بندند و برابر دیواری که در کاربنا کردنند فروگذارند: تا دیوار دل بیقرارت جهت ساختن طاق و درگاه مانند شاقول پیوسته سرنگون آویخته، (رفیع واعظ در ابواب الجنان از آنندراج)، چو شاقولش این رنگ ناریخته دل من بمویی است آویخته، طاهروحید (از آنندراج)، گلولۀ فلزی یا سنگی بریسمان کرده که از گونیا بیاویزند تا بدان هنگام حرکت دادن گونیا بر سطح زمین همواری زمین معلوم کنند، (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، شاغولی، شاهول، (حبیش تفلیسی)، فادن، چون علاقه بدست گیرند (از اصطرلاب) شاقولی در میان باریک بندند و از زیر عروه فروگذارند، (یادداشت مؤلف از رسالۀ خطی)، نرۀ مرد، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، آلت تناسل مرد، (لسان العرب) (از اقرب الموارد)
اصل وزن کلاً در نزد عبرانیان شاقل بود و آن را به نصف و ثلث و ربع تقسیم میکردند. اما شاقل مقدس وزن مضبوط و معینی شرعی بوده است و برخی را گمان چنان است که شاقل مقدس برابر با شاقل معمولی بوده است. (از قاموس کتاب مقدس). بابلیان شاقل را بجای اوقیه برای وزن اشیاء انتخاب کردند. (النقود العربیه ص 87) ، قسمی از پول طلا و نقرۀ غیرمسکوک. و شاقل را اقسامی باشد بدین ترتیب. 1- شاقل القدس، جهت وزن. 2- شاقل الدارج، جهت وزن اشیاء قیمتی چون زر و سیم. 3- شاقل الملک، کمتر باشد از شاقل قدس عادی. 4- شاقل النقود، نوعی از وزن بود. (از دائره المعارف بستانی)
اصل وزن کلاً در نزد عبرانیان شاقل بود و آن را به نصف و ثلث و ربع تقسیم میکردند. اما شاقل مقدس وزن مضبوط و معینی شرعی بوده است و برخی را گمان چنان است که شاقل مقدس برابر با شاقل معمولی بوده است. (از قاموس کتاب مقدس). بابلیان شاقل را بجای اوقیه برای وزن اشیاء انتخاب کردند. (النقود العربیه ص 87) ، قسمی از پول طلا و نقرۀ غیرمسکوک. و شاقل را اقسامی باشد بدین ترتیب. 1- شاقل القدس، جهت وزن. 2- شاقل الدارج، جهت وزن اشیاء قیمتی چون زر و سیم. 3- شاقل الملک، کمتر باشد از شاقل قدس عادی. 4- شاقل النقود، نوعی از وزن بود. (از دائره المعارف بستانی)
تندی کوه بیرون جسته دراز که نتوان بدان رسید، (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، ج، شواق و شقیان، منسوب به شهر شاقه، رجوع به شاقه شود
تندی کوه بیرون جسته دراز که نتوان بدان رسید، (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، ج، شواق و شقیان، منسوب به شهر شاقه، رجوع به شاقه شود