جدول جو
جدول جو

معنی شافع - جستجوی لغت در جدول جو

شافع
شفاعت کننده، خواهشگر
تصویری از شافع
تصویر شافع
فرهنگ فارسی عمید
شافع
(فِ)
ابن سائب بن عبید بن عبدیزید بن هاشم بن عبدالمطلب بن عبدمناف قرشی مطلبی. جد امام شافعی. پدرش سائب به پیغمبر شباهت داشت. وی در یوم بدر اسلام آورد و آن زمان شافع خرد بود. (از تاج العروس) (منتهی الارب). و رجوع به تاریخ گزیده ص 757 شود.
- بنوشافع، گروهی از اولاد عبدالمطلب بن عبدمناف که امام شافعی از آن گروه است. (ناظم الاطباء). و رجوع به تاج العروس شود
ابن عبدالرشید جیلی مکنی به ابوعبدالله. سبکی در ’طبقات الشافعیه’ وی را از شاگردان غزالی معرفی کرده است. وفات او در بیستم محرم سال 541 هجری قمری اتفاق افتاد. (از غزالی نامه ص 254). رجوع به شافع الطبیب شود
لغت نامه دهخدا
شافع
خواهش کننده، خواهشگر
تصویری از شافع
تصویر شافع
فرهنگ لغت هوشیار
شافع
((فِ))
شفاعت کننده
تصویری از شافع
تصویر شافع
فرهنگ فارسی معین
شافع
خواهشگر، شفاعتگر، شفیع، واسطه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رافع
تصویر رافع
(دخترانه)
بالا برنده، اوج دهنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شافی
تصویر شافی
درست، راست، قانع کننده، شفابخش، صحّت بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شافه
تصویر شافه
شیاف، هر داروی جامد و مخروطی شکل که برای معالجه در مقعد داخل می کنند، شاف، فرزجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایع
تصویر شایع
ویژگی آنچه در افواه مردم پراکنده و منتشر شود، گسترش یافته، پراکنده، منتشرشونده مثلاً بیماری شایع، مورد قبول همه، رایج، ویژگی آنچه همه را دربر گیرد، فراگیر، مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شافعی
تصویر شافعی
یکی از مذاهب چهارگانۀ اهل سنت، ویژگی کسی که از این مذهب پیروی می کند، پیرو مذهب شافعی، شافعیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شارع
تصویر شارع
مفرد واژۀ شوارع، راه بزرگ، شاه راه، راه راست، خیابان، صاحب شرع، راهنما
شارع عام: راه و کوچه ای که همه کس از آن عبور کنند
شارع مقدس: پیغمبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دافع
تصویر دافع
دفع کننده، پس زننده،، دور کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافع
تصویر نافع
نفع رساننده، سودمند، سود کننده، از نام های باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رافع
تصویر رافع
بردارنده، بلند کننده، بالا برنده
تقدیم کنندۀ شکایت یا عریضه برای دادخواهی، شاکی
از نام های خداوند
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، زبان گیر، منهی، آیشنه، ایشه، هرکاره، راید، متجسّس، خبرکش
فرهنگ فارسی عمید
(فِ)
نام و نسب: محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافعبن سائب بن عبید بن یزید بن هاشم بن عبدالمطلب بن عبدمناف قرشی مطلبی، مکنی به ابوعبداﷲ. و این هاشم که در نسب شافعی است نیای پیامبر یعنی هاشم بن مناف نیست بلکه برادرزادۀ اوست نسب وی از دو سو به عبدمناف میرسد چنانکه از سوی پدر مطلبی و از سوی مادر هاشمی است. و مادر وی از قبیله ازد است شافعی در سال 150 هجری قمری که سال درگذشت ابوحنیفه است به جهان آمد بلکه بنوشتۀ یاقوت در معجم الادباء در همان روز وفات نعمان بن ثابت وی متولد شد. خاقانی در این باره گوید:
اول شب بوحنیفه درگذشت
شافعی آخر شب از مادر بزاد.
درباره تولد وی و طول مکث او در شکم مادر افسانه های بسیاری آورده اند.
درباره زادگاه او سه قول است و سه جایگاه: عسقلان، یمن و غزه را زادگاه وی دانسته اند و اصح غزه است. و اصطخری نیز بر همین قول است. شافعی در کودکی پدر را از دست داد، در دوسالگی به مکه رفت و در آنجا با تنگدستی در دامان مادر پرورش یافت با بادیه نشینان تازی و قبایل فصیح آنان حشر داشت و بدین سبب درباره اشعار شاعران بزرگ عرب و لغت عربی فصیح معلومات عمیقی بدست آورد و نیزوی در مکه در نزد بزرگانی چون سفیان بن عیینه (196 هجری قمری) و دیگران فقه آموخت، در نوجوانی به مدینه رفت و نزد مالک بن انس شتافت و از او کسب دانش کرد و تاسال درگذشت مالک (179 هجری قمری) در آنجا بماند آنگاه به یمن رفت و در آنجا به علویان انس گرفت و سرانجام با گروهی از آنان دستگیر شد و هارون وی را در رقه عفو کرد و از آن پس با حنفی مشهور محمد بن حسن شیبانی ارتباط یافت (179 هجری قمری) و از او فقه را به روش عراقیان آموخت و جامع علم اصحاب حدیث و اصحاب رای شد. در سال 188 هجری قمری از حران و سوریه گذشت و به مصر رفت و در آنجا نخست در جرگۀ شاگردان مالک درآمد. در سال 195 هجری قمری به بغداد رفت و در آنجا به تعلیم پرداخت در 28 شوال 198 هجری قمری به مصر رفت و بار دیگر به مکه بازگشت و آنگاه باز در سال 200 هجری قمری به مصر رهسپار شد و تا پایان عمر در آنجا بماند. شافعی به قول مشهور در سلخ رجب سال 204 هجری قمری در 54 سالگی یا بگفتۀ یاقوت در 58 سالگی به فسطاط درگذشت و در پای جبل مقطم در قرافه الصغری در مقبرۀ بنی زهره مدفون گردید. مهمترین اثر وی کتاب الام است که مجموعه نوشته های او بشمار میرود و فهرست آثارش در معجم الادباء و کشف الظنون و منابع دیگر آمده است. در مناقب او کتابها نوشته اند چون: کتاب مناقب الشافعی ابن خطیب رازی. علامه بیهقی و داود ظاهری نیز در فضایل وی کتابها پرداخته اند. رجوع به دائره المعارف اسلامی، نامۀ دانشوران ج 7، روضات الجنات، وفیات الاعیان ابن خلکان ج 2 صص 19- 21 تذکره الاولیاء ج 1 ص 209 و صص 214 تاریخ ادبیات در ایران ج 1 ص 78، ریحانه الادب ج 2 ص 28، تاریخ علوم عقلی دکتر صفا ص 145، خاندان نوبختی ص 40 و 85، المعرب جوالیقی حاشیۀ ص 153 و ص 229، کشف المحجوب هجویری ص 144، احکام الحسبه ص 203 و موارد بسیار دیگر، فیه مافیه ص 67، النقود العربیه ص 80، التفهیم حاشیه ص 299، احیاء العلوم غزالی و عیون الانباء ج 2 ص 29، سیره عمر بن عبدالعزیز ص 60 و ص 165، تاریخ الخلفاء ص 234 و 168 و 221، کشاف زمخشری، تفسیر کبیر فخر رازی، ضحی الاسلام ج 3ص 265 و ص 82، طبقات الشافعیه ج 1 ص 641، عقدالفرید ج 7 ص 112، عیون الاخبار ج 2 حاشیۀ ص 211، تاریخ سیستان حاشیۀ ص 158، نزهه القلوب ج 3 صص 250- 252- 295، فهرست اعلام حبیب السیر معجم المطبوعات و محمد بن ادریس شود. در اشعار شاعران متقدم ایران از شافعی بمناسبت یاد شده و ما نمونه هایی از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
ور تو فقیهی و سوی شرع گرایی
شافعی اینکت و بوحنیفه و سفیان.
رودکی.
می جوشیده حلال است سوی صاحب رای
شافعی گوید شطرنج مباح است بباز.
ناصرخسرو.
از شافعی و مالکی و قول حنیفی
جستیم ز مختار جهانداور رهبر.
ناصرخسرو.
شافعی گفت که شطرنج مباح است مدام
کج مبازید که جز راست نفرموده امام.
ناصرخسرو.
زان بوحنیفه مرتبت شافعی بیان
چون مصر و کوفه بود نشابور ز احترام.
خاقانی.
رکن خوی حبر شافعی توفیق
رکن ری صدر بوحنیفه شعار.
خاقانی.
شافعی بینم و در دست هر انگشتی از او
مالک و احمد و نعمان به خراسان یابم.
خاقانی.
عشق را بوحنیفه درس نگفت
شافعی را در او درایت نیست.
سنائی.
حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
از شافعی مپرسید امثال این مسائل.
حافظ.
- مذهب شافعی، مذهب امام شافعی به شرح زیر است:
مکتب مالک (سابق) مکتب ابوحنیفه (سابق)
شافعی
زعفرانی - کرابیسی - بویطی - فرنی -
ابوثور - ابن حنبل - ربیع مرادی
ابوعبید قاسم بن سلام در مصر.
لغوی در عراق
و شرح این معنی آنکه: اصول اجتهاد در مذهب شافعی را میتوان در دو مذهب مالک و ابوحنیفه جست زیرا شافعی در شهر مدینه دیرزمانی در ملازمت مالک بود و فقه و مذهب او را تحصیل کرد و پس از آن در سال 184 هجری قمری به بغداد رفت و فقه حنفی را بوسیلۀ اصحاب ابوحنیفه بیاموخت. شافعی در آغاز امر از اتباع مالک بشمار میرفت زیرا در نزد وی شاگردی کرده بود و علاوه براین موطاء را درس میداد ولی پس از مسافرت به عراق وخواندن کتاب اوسط ابوحنیفه و تدریس مذهب او و یارانش و برخورد مسائلی که در حجاز نبود آراء نوینی برای او پیدا شد که با نظریات سابقش مخالف بود. از اینرو رویۀ اهل حجاز را با طریقۀ اهل عراق ممزوج کرد و در مسائل بسیاری با مذهب استادش مالک مخالفت کرد و درمدت چهار سال استنباطات جدیدی برای او دست داد و مذهب قدیمش را جرح و تعدیل و خلاصه و تنقیح و مذهب جدیدش را تحریر و مهذب ساخت. اصل در مدارک اجتهاد بمذهب شافعی قرآن و سنت است و اگر سنتی نبود بر وفق قرآن وسنت قیاس باید کرد. اگر حدیثی متصل از رسول اکرم موجود باشد و آن صحیح بود سنت است. اجماع از خبر واحد مهمتر است. حدیث را باید بنظایر آن حمل کرد اگر ظاهرحدیث محتمل چند معنی باشد آن معنی که ظهور بیشتر دارد مقدم است. اگر حدیثها با هم معارض باشد صحت اسنادمرجح است. به احادیث منقطع نباید ترتیب اثر داد. جزمنقطع ابن مسیب. بر اصل نمیتوان قیاس کرد. (قیاس تنها بر قرآن و سنت است). در اصل لم و کیف نیست (بحث واستدلال). بلکه این بحث مختص فرع است. اگر بتوان فرع را بر اصل قیاس کرد صحیح و حجت است. (از ضحی الاسلام احمد امین ج 2 صص 218- 227). و برای اطلاع بیشتر از مذهب شافعی رجوع به کتابهای: تنقیح اللباب تألیف امام ابوزرعه و شرح آن، تحفهالطالب ابویحیی قاضی زکریا انصاری خزرجی شافعی، شرح روض شیخ الاسلام قاضی زکریا شرح نهج غرر بهیه از همین مؤلف، انوار یوسف اردبیلی شافعی، شرح تحفه المنهاج شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی، فتح الجوار ابن حجر، مغنی المحتاج خطیب شربینی، بدایه المجتهد و نهایه المقتصد محمد بن احمد قرطبی، خلاف شیخ ابوجعفر طوسی در مذاهب خمسه. شرح دسوقی بر مختصر خلیل بن اسحاق، بحرالرایق، شرح کنزالدقایق حنفی بن نجیم، فقه مذاهب اربعه هیأت علمیۀ الازهر، شرح جلال محلی بر منهاج و راهنمای مذهب شافعی شیخ الاسلام کردستانی و نیز رجوع به شافعیه شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
مذهب شافعی و آن یکی از مذاهب اربعۀ اهل سنت منسوب به امام شافعی است. رجوع به شافعی محمد بن ادریس و شافعیه شود:
مذهب شافعی از خواجه بیفزود شرف
حجت شافعی از خواجه قوی گشت بیان.
فرخی.
شافعی مذهب و پاکیزه که روزی صدبار
شافعی را شود از مذهب او شاد روان.
فرخی.
به قول صاحب تبصره العوام اصحاب شافعی شش فرقت باشند. فرقت اول از اصحاب شافعی مشبهی باشند و در تشبیه غلو کنند مثل اهل همدان و کرّه و بروجرد و اصفهان و یزد و هرات و سلماس و شیراز و غیر آن، فرقت دوم که ایشان خود را سلفی خوانند، این قوم به تشبیه نزدیک باشند الا آنکه غلو نکنند، فرقت سوم خوارج باشندو رئیس ایشان حسین کرابیسی بود... و جملۀ خوارج بصره و مرباط و عمان و اسفراین شافعی (کرابیسی) باشند... فرقت چهارم از اصحاب شافعی معتزلی باشند و رئیس ایشان ماوردی بود و راغب اصفهانی مؤلف کتاب محاضرات، و این مشهور است و درزمان ما آنچه میدانیم قصبه ای هست از اعمال خوزستان میان بصره و عسکر مکرم که آن رامفردات خوانند، جمله معتزلی باشند و مذهب شافعی دارند و در قدیم اهل ارجان از بلاد پارس جمله معتزلی بودند شافعی مذهب، و بعضی از اهل پسا، و هنوز در این زمان در شیراز کاروانسرایی هست خراب که وقف عدلیان پسابوده است. فرقت پنجم از اصحاب شافعی اشعری باشند...فرقت ششم از اصحاب شافعی یزیدی اند و ایشان هم مشبهیند و هم خارجی و یزید را خلیفۀ پنجم خوانند... چون از این جماعت تفسیر طلبی و گویی این خلفا کدامند گویند ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و یزید از شهرزور تا بلاد شام هر گروهی که باشند این اعتقاد دارند و لشکر شام هر که در او باشند، الا آنکه روز آدینه در خطبه در شهرها نام علی درآرند و با نام ابوبکر و عمر و عثمان یاد کنند و خواص و فقهای ایشان پیش مخالفان ایشان اظهار نکنند که یزید را خلیفۀ پنجم دانیم و عوام احتراز از مخالفان نکنند. (از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج 2 صص 145- 146). بقول صاحب کتاب النقض مجبره و اشاعره و کلابیه و جهمیه و مجسمه و حنابله و مالکیه و غیر آن خود را از جملۀ شافعی خوانند، و بفقه او کار کنند علی خلاف فیه بینهم. (از تاریخ ادبیات در ایران ج 2 صص 143- 144). از قول صفدی منقول در کتاب ’الغیث المسجم’ آمده که اکثر شافعیه اشعری اند. (ضحی الاسلام ج 3 ص 71). علاوه بر مشاهیر شافعیه و اصحاب امام شافعی از شافعیان معروف که در آثار متقدمان و متأخران از جمله در عیون الانباء، معجم الادباء، لباب الانساب، تاریخ بخارا، تاریخ بیهقی، تاریخ جهانگشا، تبصره العوام، تاریخ الحکمای قفطی، تاریخ گزیده، تاریخ حبیب السیر، طبقات الشافعیه، الاوراق، غزالی نامه، احوال و آثار رودکی، خاندان نوبختی و تاریخ ادبیات در ایران تألیف دکتر صفا و کتب دیگر از آنان نامبرده شده رجوع نمائید. و رجوع شود به شافعی محمد بن ادریس و شافعیه و مذهب شافعی
نسبت به جد اعلی و او جد امام ابوعبداﷲ محمد بن ادریس بن العباس بن عثمان بن شافعبن السائب بن عبید بن عبدیزید بن هشام بن عبدالمطلب بن عبدمناف الشافعی است. جماعتی از بنی اعمام امام شافعی نیز بهمین نسبت منسوبند. (از لباب الانساب)
پیرو مذهب شافعی. ج، شافعیه و شوافعه، یقال ’رجل شافعی و مذهب شافعی و رجال شوافعه’. (اقرب الموارد). رجوع به شافعیه و شافعی (محمد بن ادریس) شود:
از شافعی و مالکی و قول حنیفی
جستیم ز مختار جهانداور رهبر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(فِ عَ)
عین شافعه، چشم که یک را دو بیند. (منتهی الارب). عین شافعه، ای تنظر، نظرین ای تری الشخص شخصین. (اقرب الموارد). دوبین. احول. کاژ
لغت نامه دهخدا
تصویری از شافر
تصویر شافر
ولگسار، کناره چوز، کناره زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافه
تصویر شافه
تشنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافع
تصویر نافع
سوددهنده، سودمند، فایده بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یافع
تصویر یافع
کودکی که نزدیک به سن بلوغ رسیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافن
تصویر شافن
نگرنده باشگفتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایع
تصویر شایع
ظاهر و فاش و آشکارا، منتشر و معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافی
تصویر شافی
شفا دهنده، بهبود بخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شارع
تصویر شارع
طریق، راه بزرگ، راهنما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاسع
تصویر شاسع
بعید، دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانع
تصویر شانع
قبیح کننده، زشت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائع
تصویر شائع
رواک زندک آشکارا بون هنباز (سهم مشترک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافع
تصویر دافع
مانع، بازدارنده، راننده، جهیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافع
تصویر رافع
بردارنده، بلند کننده، فرازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشفع
تصویر اشفع
مرد دراز بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافعه
تصویر شافعه
مونث شافع و لوچ دوبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافعی
تصویر شافعی
یکی از مذاهب اربعه اهل سنت منسوب به امام شافعی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافعی
تصویر شافعی
((فِ))
منسوب به مذهب شافعی، منسوب به محمدبن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع هاشمی قرشی مطلبی، مکنی به ابوعبدالله. یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دافع
تصویر دافع
((فِ))
دفع کننده، دورکننده، حامی، جمع دافعون
فرهنگ فارسی معین