- شافر
- ولگسار، کناره چوز، کناره زهدان
معنی شافر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مشفرها، لب ها، دهانها، جمع واژۀ مشفر
جمع مشفر، لفچ های شتران دهان ها به گواژ جمع مشفر: لفجها، دهانها: منطقه فرمان تو از مخنقه چنگال متعدیان مارا نگاه دارد و شکوه اظافر تو مارا در مشافر خون خواران نیفکند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شاهپور، پسر شاه، شاهزاده، شاه پور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری گرانمایه و بار سالار فریدون پادشاه پیشدادی، نام چندتن از پادشاهان و پهلوانان ایرانی در شاهنامه
بی خدا، خدا نشناس
چامه گو، چامه سرا، سراینده
جهنده رگ جهنده
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
گود کننده، حفر کننده
چرکین
مشهور، معروف، نامی، سرشناس
ترکی دستار پیر چون شترماده، کهنه چون پیکان چون می درخم کسی که به زودی مشهور گردد، قدیم کهن: سهم شارف خمر شارف، جمع شرف شرف شروف و شرف
سپاس دارنده، شکر کننده
شفا دهنده، بهبود بخش
تشنه
نگرنده باشگفتی
خواهش کننده، خواهشگر
تهی
آگاه از نفس خود، دریابنده، بهره مند از لطف طبع و رقت و احساس، وحدت ذهن
چالاک، چابک، کسی که در دکان نانوائی نان به تنور میزند
آهوبره
کارد فروش
عدد رقم، نمره. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
راننده اتومبیل
دانه چین: مرغ، دزد، شباویز نگونسار مرغی است که دو پای خود را به شاخه بندد و خود را سرازیر کند
شفاعت کننده، خواهشگر
دارای فر و شکوه، باشکوه
پیروزی یابنده، پیروز، ظفریابنده
شکر کننده، سپاس دارنده، سپاسگزار
نفرت دارنده، رمنده، غالب، چیره شونده