جدول جو
جدول جو

معنی شاغوز - جستجوی لغت در جدول جو

شاغوز
گل ابریشم (این نام در اطراف رشت و لاهیجان به آن دهند)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاغول
تصویر شاغول
شاغول، گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند، شاقول، شاهول
فرهنگ فارسی عمید
در لهجۀ میاندره گیاه شب خسب را گویند که در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران در جلگه و میان بند فراوان روید، (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(وَ غَ)
عمرانی گوید: نام بلاد ایلاق است ولی بگمان من توهمی پیش نیست و بر اساسی نباشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شاقول، فادن، گلوله ای که بریسمان کرده از گونیا بیاویزند تا بدان همواری زمین معلوم کنند، (از ناظم الاطباء)، قطعه فلزی که برشته ای آویزند و برای قائم بالا بردن دیوار در بنایی بکاربرند، شاقول، شاهول، آویزۀ ساعت، (ناظم الاطباء)، پندول، (اشتنگاس)، رجوع به شاقول شود
لغت نامه دهخدا
محله ای است به دمشق، (منتهی الارب)، محله ای است مشهور به باب صغیر دمشق و آن در خارج از شهر واقع است، رجوع به معجم البلدان و شاغوری شود
لغت نامه دهخدا
(اُغُزْ)
در حکایات اقوام اغوز که پسرزادۀ ابوبجه خان پسر نوح پیغمبر است. (جامع التواریخ رشیدی) ، جای گرفتن و اقامت نمودن کسی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). اقامت کردن در جایی. (از اقرب الموارد) ، ابر رسیدن مر قوم را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، عطش رسیدن به قوم: اغیم القوم، اصابهم غیم، ای عطش. (از اقرب الموارد) ، بگونۀ ابر درآمدن شب: اغیم اللیل، جاء کالغیم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
مهربان، جمع واژۀ غیل، هر رودبار باآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غیول. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ / غُو)
در تداول مردم آمل، گردکان. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به گردکان شود، درهم پیچیده شاخ و برگ گردیدن درخت: اغیل الشجر. (منتهی الارب) (آنندراج). درهم پیچیده گردیدن شاخ و برگ درخت. (ناظم الاطباء). بزرگ گردیدن ودرهم پیچیده شدن درخت. (از اقرب الموارد) ، شیر غیل خورانیدن بچه را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). فرزند بر آبستنی شیر دادن. (تاج المصادر بیهقی). در حاملگی شیر دادن زن بچۀ خود را: اغیلت المراءه ولدها، ارضعته و هی حامل. (از اقرب الموارد). و به این معنی اغاله بالاعلال نیز گفته شود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گرد آمدن با زن بچه شیرده. (ناظم الاطباء). گرد آمدن با زن مرضع. (منتهی الارب). گرد آمدن با زن شیرده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
درخت گل ابریشم (این نام در اطراف رشت و لاهیجان به این درخت دهند)، (یادداشت مؤلف)، رجوع به گل ابریشم شود
لغت نامه دهخدا
گلوله ای است فلزی که باریسمان از گونیا بیاویزند تا بدان راستی و کجی دیوار یا پایه بنا را معلوم کنند توسط بنایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاغور
تصویر شاغور
آبشار
فرهنگ لغت هوشیار
ابزاری در بنایی برای تراز کردن دیوار و آن قطعه فلزی مخروطی شکل است که به انتهای ریسمان بنایی بسته می شود
فرهنگ فارسی معین
مکار بی سر و پا
فرهنگ گویش مازندرانی
گردو
فرهنگ گویش مازندرانی