جدول جو
جدول جو

معنی شاعرپرور - جستجوی لغت در جدول جو

شاعرپرور
(هََ بَ)
پرورندۀ شاعر. مربی شاعر. که شاعر را برکشدو تربیت کند. حمایت کننده از شاعر. که شاعر پرورد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عِ پَرْ وَ)
عمل شاعرپرور. پروردن شاعر. پرورش شاعر. حمایت از شاعر. برکشیدن شاعر و تربیت کردن وی:
کام و رای او ز عالم هست شاعرپروری
شاعران را مدح اوگفتن بگیتی کام و رام.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
صاحب و خداوند. (آنندراج). ارباب. آقا. مخدوم. آنکه ملازمان و خدمتکاران خود را نیکو پرورد و در تأمین معاش و ترضیه خاطر آنان کوشد. چاکردار:
در هنرمندی و عقل او را تویی پروردگار
کس ندید و کس نبیند چون تو چاکرپروری.
امیرمعزی (از آنندراج).
و رجوع به چاکردار شود
لغت نامه دهخدا