- شاع
- آشکار، پراکنده
معنی شاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چامه گو، چامه سرا، سراینده
دور، پیرو، بهره همباز داراک همباز تابع پیرو طرفدار: شاعیان بنی امیه، شیعی شیعه: ز آب خرد گر خبرستی ترا میل تو زی مذهب شاعیستی. (ناصر خسرو 487)
جمع شائع، پراکیده ها همسر زن
آگاه از نفس خود، دریابنده، بهره مند از لطف طبع و رقت و احساس، وحدت ذهن
کتف، دوش
داننده و دریابنده، جمع شعرا، شعر گوینده، چکامه سرا
پیرو، طرفدار، شیعه، شیعی
شیعی، شیعه، برای مثال زآب خرد گر خبرستی تو را / میل تو زی مذهب شاعی ستی (ناصرخسرو - ۲۴۹) ، تابع
Lyricist
Liedtexter
poeta
letrista
paroliere
letrista
parolier
tekstschrijver
गीतकार
penulis lirik
شاعرٌ
פּוֹעֵל
mtunzi wa mashairi
นักเขียนเนื้อเพลง
গীতিকার
تاک کوهی از گیاهان
لته پاره آواز کفتار ماده