کسی که پلک چشمش به طور مادرزاد یا در اثر زخم و جراحت دریده یا برگشته باشد، کفته پلک، در علوم ادبی در علم عروض فاعلن که از افتادن حرف اول و پنجم مفاعیلن باقی می ماند
کسی که پلک چشمش به طور مادرزاد یا در اثر زخم و جراحت دریده یا برگشته باشد، کفته پلک، در علوم ادبی در علم عروض فاعلن که از افتادن حرف اول و پنجم مفاعیلن باقی می ماند
لقب مالک بن حارث نخعی شاعر تابعی از خواص اصحاب علی بن ابیطالب علیه السلام، که با مصعب بن زبیر کشته شد. (منتهی الارب) (تاج العروس). در بعض جنگها شمشیری به پلک چشم او رسیده بود و تحقیق آن است که در اصل خلقت موی مژگان بالای اوگردیده بود. (آنندراج). و رجوع به اشتر نخعی شود
لقب مالک بن حارث نخعی شاعر تابعی از خواص اصحاب علی بن ابیطالب علیه السلام، که با مصعب بن زبیر کشته شد. (منتهی الارب) (تاج العروس). در بعض جنگها شمشیری به پلک چشم او رسیده بود و تحقیق آن است که در اصل خلقت موی مژگان بالای اوگردیده بود. (آنندراج). و رجوع به اشتر نخعی شود
لقب بعض علویان و مقصود زید بن جعفر از ولد یحیی بن حسین بن زید بن علی بن الحسین است. ابن ماکولا نام وی را ذکر کرده است و صاغانی گفته است اصحاب نام وی را اشتر بفتح تا روایت کرده اند. (از تاج العروس). و رجوع به اشتر علوی شود، در تداول حکمت اشراق در برابر افتراقات بکار رفته است و شیخ اشراق در ذیل قواهر کلی طولی و عرضی و ازلیت و ابدیت زمان گوید: چون انوار قاهر ابتهاج بنور واحد دارند که عبارت از نورالانوار است و از آن برزخی واحد برای فقری مشترک حاصل آمده است و قواهری که مقتضی عنصریات اند در رتبه از قواهر عالی یا اصحاب برزخهای علوی نازلند، و از آن برزخهائی خاضع برزخهای عالی و متأثر از آنها طبعاً حاصل شده است و آنرا مادۀ مشترکی است که صور مختلف را می پذیرد، از این رو حرکت نیز در گردش بعلت تشبه به معشوق واحدی که نور اعلی است، مشترک است و هم بسبب اختلاف معشوقه هائی که عبارت از انوار قاهرند، در جهات مفترق میباشد: اشتراکات به ازای اشتراکات آسمانها و زمین و افتراقات به ازای افتراقات و مفترقات به ازای مفترقات پس جهات فیض کثیر و مناسبی حاصل آمده است. (از ص 177 و 178 و حاشیۀ حکمت الاشراق)
لقب بعض علویان و مقصود زید بن جعفر از ولد یحیی بن حسین بن زید بن علی بن الحسین است. ابن ماکولا نام وی را ذکر کرده است و صاغانی گفته است اصحاب نام وی را اشتر بفتح تا روایت کرده اند. (از تاج العروس). و رجوع به اشتر علوی شود، در تداول حکمت اشراق در برابر افتراقات بکار رفته است و شیخ اشراق در ذیل ِ قواهر کلی طولی و عرضی و ازلیت و ابدیت زمان گوید: چون انوار قاهر ابتهاج بنور واحد دارند که عبارت از نورالانوار است و از آن برزخی واحد برای فقری مشترک حاصل آمده است و قواهری که مقتضی عنصریات اند در رتبه از قواهر عالی یا اصحاب برزخهای علوی نازلند، و از آن برزخهائی خاضع برزخهای عالی و متأثر از آنها طبعاً حاصل شده است و آنرا مادۀ مشترکی است که صور مختلف را می پذیرد، از این رو حرکت نیز در گردش بعلت تشبه به معشوق واحدی که نور اعلی است، مشترک است و هم بسبب اختلاف معشوقه هائی که عبارت از انوار قاهرند، در جهات مفترق میباشد: اشتراکات به ازای اشتراکات آسمانها و زمین و افتراقات به ازای افتراقات و مفترقات به ازای مفترقات پس جهات فیض کثیر و مناسبی حاصل آمده است. (از ص 177 و 178 و حاشیۀ حکمت الاشراق)
ناحیه ای است میانۀ نهاوند و همدان. ابن فقیه گوید: در کوه نهاوند دو صورت است از برف، یکی بشکل گاو و یکی بشکل ماهی و این دو طلسم است و در تابستان و زمستان بحال خود باقی و ظاهر و مشهور همه کس میباشد و هرگز آب نمیشود. گویند این دو صورت حافظ آب نهاوندند که کم نشود و از همین کوه آب دو قسمت میشود، نصف آن بطرف مغرب جاری می شود و رستاق معروف به رستاق اشتر را مشروب میکند و این رستاق را اهالی آن لیشتر مینامند و میانۀ اشتر و نهاوند ده فرسخ است و تا شاپورخوست دوازده فرسخ... (از معجم البلدان). و صاحب مرآت البلدان آرد: صورت گاو و ماهی مسطوره در کوه نهاوند از برف الآن هم موجود است و آنرا اهالی گاوماسا گویند که بزبان فرس قدیم بمعنی گاوماهی است و از زیر آن از بطن حجر، آب عظیمی خارج و جاری است و بطرف بیستون کرمانشاه میرود و منبع را سراب گاوماسا گویند. اراضی بسیاری را مشروب میسازد. (از مرآت البلدان ج 1 ص 41). و سمعانی آرد: اشتر یکی از بلاد جبل نزدیک همدان و نهاوند است که آنرا لیشتر میگویند. گروه بسیاری از فقیهان و متصوفه بدان منسوبند. (انساب سمعانی). و آقای پورداودمینویسند: اما دشتهای الیشتر یا الشتر که اصطخری لاشتر و ابن الاثیر لیشتر و یاقوت در یک جا اشتر و در جای دیگر لاستر (= لاشتر) می نامد، نزد چند تن از خاورشناسان محل نسا، پرورشگاه اسب دانسته شده و همانجا را سرزمین نسا که داریوش از آن نام میبرد، شناخته است. (فرهنگ ایران باستان ص 290). و رجوع به الیشتر شود یکی از کوههائی است که بر رود خانه لار احاطه یافته است. رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 40 شود
ناحیه ای است میانۀ نهاوند و همدان. ابن فقیه گوید: در کوه نهاوند دو صورت است از برف، یکی بشکل گاو و یکی بشکل ماهی و این دو طلسم است و در تابستان و زمستان بحال خود باقی و ظاهر و مشهور همه کس میباشد و هرگز آب نمیشود. گویند این دو صورت حافظ آب نهاوندند که کم نشود و از همین کوه آب دو قسمت میشود، نصف آن بطرف مغرب جاری می شود و رستاق معروف به رستاق اشتر را مشروب میکند و این رستاق را اهالی آن لیشتر مینامند و میانۀ اشتر و نهاوند ده فرسخ است و تا شاپورخوست دوازده فرسخ... (از معجم البلدان). و صاحب مرآت البلدان آرد: صورت گاو و ماهی مسطوره در کوه نهاوند از برف الآن هم موجود است و آنرا اهالی گاوماسا گویند که بزبان فرس قدیم بمعنی گاوماهی است و از زیر آن از بطن حجر، آب عظیمی خارج و جاری است و بطرف بیستون کرمانشاه میرود و منبع را سراب گاوماسا گویند. اراضی بسیاری را مشروب میسازد. (از مرآت البلدان ج 1 ص 41). و سمعانی آرد: اشتر یکی از بلاد جبل نزدیک همدان و نهاوند است که آنرا لیشتر میگویند. گروه بسیاری از فقیهان و متصوفه بدان منسوبند. (انساب سمعانی). و آقای پورداودمینویسند: اما دشتهای الیشتر یا الشتر که اصطخری لاشتر و ابن الاثیر لیشتر و یاقوت در یک جا اشتر و در جای دیگر لاستر (= لاشتر) می نامد، نزد چند تن از خاورشناسان محل نسا، پرورشگاه اسب دانسته شده و همانجا را سرزمین نسا که داریوش از آن نام میبرد، شناخته است. (فرهنگ ایران باستان ص 290). و رجوع به الیشتر شود یکی از کوههائی است که بر رود خانه لار احاطه یافته است. رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 40 شود
بر مجره چند ستاره بود پس از نسر طائر بر صورت شتری و کف الخضیب بر کوهان آن بود. بعد از ردف یا ذنب الدجاجه، بر مجره چند ستاره در روشنی بیکدیگر نزدیک برمی آیند بر صورت شتری و عوام آنرا اشتر خوانند. از آن ستارگان یکی که در پیش می آید بر کوهان شتر بود او را کف الخضیب خوانند. (اسطرلاب نامه در همین لغت نامه)
بر مجره چند ستاره بود پس از نسر طائر بر صورت شتری و کف الخضیب بر کوهان آن بود. بعد از ردف یا ذنب الدجاجه، بر مجره چند ستاره در روشنی بیکدیگر نزدیک برمی آیند بر صورت شتری و عوام آنرا اشتر خوانند. از آن ستارگان یکی که در پیش می آید بر کوهان شتر بود او را کف الخضیب خوانند. (اسطرلاب نامه در همین لغت نامه)
مرکز شهرستان اور - ئه - لوار واقع در ساحل رود اور در 96 هزارگزی جنوب باختری شهرپاریس، جمعیت آن 28700تن، و آن اسقف نشین و دارای کلیسای عظمی متعلق به قرون دوازدهم و سیزدهم و دخمۀ اموات کلیسا متعلق به قرن یازدهم است و بدانجا پنجره هایی با جامهای رنگین نقش و نگاری و درهای قدی منبت کاری شده متعلق به قرون دوازدهم و سیزدهم باشد، محصول عمده آن غلات و نانهای پیراشکی آن معروف است، دارای کارخانه های ذوب فلز، تسمه سازی و تخته بری می باشد
مرکز شهرستان اور - ئه - لوار واقع در ساحل رود اور در 96 هزارگزی جنوب باختری شهرپاریس، جمعیت آن 28700تن، و آن اسقف نشین و دارای کلیسای عظمی متعلق به قرون دوازدهم و سیزدهم و دخمۀ اموات کلیسا متعلق به قرن یازدهم است و بدانجا پنجره هایی با جامهای رنگین نقش و نگاری و درهای قدی منبت کاری شده متعلق به قرون دوازدهم و سیزدهم باشد، محصول عمده آن غلات و نانهای پیراشکی آن معروف است، دارای کارخانه های ذوب فلز، تسمه سازی و تخته بری می باشد
نام شهری در هندوستان که در ناحیۀ واقع مابین جنوب و مشرق آن کشور قرار دارد. (از تحقیق ماللهند ص 154) نام آبادیی است در شبه قارۀ هند که در ناحیۀ مابین شمال و مشرق قرار دارد. (از تحقیق ماللهند ص 157)
نام شهری در هندوستان که در ناحیۀ واقع مابین جنوب و مشرق آن کشور قرار دارد. (از تحقیق ماللهند ص 154) نام آبادیی است در شبه قارۀ هند که در ناحیۀ مابین شمال و مشرق قرار دارد. (از تحقیق ماللهند ص 157)
تعریب آن تستر است. (از معجم البلدان). نام شهری است در خوزستان. (برهان). لقب آن دارالمؤمنین. (فرهنگ خطی). تستر. ششتر. شهری است به خوزستان که از زمانهای دیرین پیش از اسلام با قناتهای متعدد خود وجود داشته است. بلوشه آن را در نامهای شهرهای ایران شوشتر و بلیناس بنام سسترا ضبط نموده است. در روایات ایرانی شهر شوشتر از شهرهای بسیار قدیمی معرفی شده است و عبدالله شوشتری در کتاب شوشتر به تفصیل از آن سخن رانده است. در داستانهای افسانه ای بنای این شهر را به هوشنگ نسبت داده اند که آن را بعد از بنای شهر شوش بنیاد نهاده است و گویند که نقشۀ بنای شوشتر شکل اسبی را ماند. در دورۀ اسلامی به روزگار عمر بن خطاب شهر شوشتر بوسیلۀ برأبن مالک مورد تاخت و تاز قرار گرفت و براء در همانجا درگذشت. در عهد امویان این شهر قدیمی دژ و پناهگاه خوارج بود و شبیب الخارجی آنجا را مقر فرماندهی خود قرار داد و حجاج بن یوسف ثقفی پس از مرگ شبیب خارجی بر شهر شوشتر دست یافت و در دورۀ خلفای عباسی بود که بنیان نهادن قدیمیترین مساجد این شهر آغاز گردید و در زمان المعتز این امر شروع گشت و در دوران المسترشد پایان یافت. در دوران بعد شهر شوشتر به تصرف تیموریان درآمد و تا سال 820 هجری قمری در تصرف ایشان بود و پس ازانقراض تیموریان به دست گروهی از شیعیان صفویه افتاد و مرکز تشیع گردید. والیان و حکام متعدد در این شهر حکومت کردند که یکی از آنان واخشتوخان را میتوان نام برد که تا پایان دورۀ صفویه اعقاب او در شوشتر حکومت میکردند. شوشتر در دوران قاجاریه در زیر فرمان محمدعلی میرزا پسر فتحعلیشاه قرار گرفت و جمعیت این شهر در آن هنگام به 45 هزار تن بالغ گشت. گویند که قبر دانیال در شوشتر کشف گردید آنگاه او را به شوش حمل کردند. در زمان حلاج یک آتشگاه در شهر شوشتر وجود داشته است. رجوع به دائره المعارف اسلام و تستر شود. شوشتر امروزه شهرستانی است در خوزستان واقع در مغرب مسجد سلیمان، در زاویۀ حادث بین کارون و آب گرگر در 64کیلومتری محلی که کارون وارد جلگه (میان آب) میشود و شامل بخشهای حومه ای و گتوند است. جمعیت حوزۀ شوشتر 57333 تن است. در عهد عیلامیان شهر هیدالو ظاهراً در موضع شهر شوشتر کنونی بود و سپاهیان آسوربانیپال در دنبالۀ فتوحات خود بدانجا رسیدند. قدیمترین آثاری که بدست آمده میرساند که شوشتر در زمان ساسانیان وجود داشته. در عهد قاجاریه شوشتر کرسی خوزستان محسوب میشده است. (از فرهنگ فارسی معین). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: شهرستان شوشتر یکی از شهرستانهای استان ششم کشور است و محدود است از طرف شمال به شهرستان دزفول، از خاور و جنوب به شهرستان اهواز، از باختر به شهرستان دزفول. هوای این شهرستان مانند سایر شهرستانهای استان خوزستان گرم و درجه حرارت در تابستان در سایه 50 درجه و حداقل درجه حرارت در زمستان 5 درجۀ سانتی گراد و نسبت به شهرستانهای ساحلی (خرم شهر، آبادان) خشک تر است. در روزهای تابستان که هوای آن گرم می شود اهالی از سرداب هائی که دارند استفاده میکنند. مهمترین رودخانه ای که در این شهرستان جریان دارد رود کارون است که از کوههای بختیاری سرچشمه گرفته و در شمال باختری این شهرستان به دو قسمت می شود: یک شعبه آن را که گرگر می گوینداز شمال خاوری شهر از بند معروف به بند میزان گذشته و در داخل شهر تشکیل چندین آبشار را میدهد که مورد استفاده است. و شعبه دیگر که از شمال باختری شهر ازسد معروف شادروان می گذرد و بطرف جنوب باختری جریان دارد. می گویند سد شادروان بدستور شاپور یکم و بدست قیصر دوم و رومیان که در آن زمان در اسارت ایران بودند ساخته شده و حدس می زنند که در ازمنۀ قدیم کلیۀ آب کارون در رشتۀ شطیط جریان داشته و شعبه گرگر فقطبه منظور استفادۀ کشاورزی تهیه شده است. بند میزان توسط فتحعلیخان که یکی از سرداران صفویه بوده در سنۀ 1106 هجری قمری پایه گذاری گردیده ولی موفق به ساختمان آن نشد و نادرشاه افشار در مسافرت به خوزستان امربه تکمیل این داد و سد مزبور ساخته شد، ولی بعداً در نتیجۀ فشار آب و سیل خراب گردیده و سپس محمدعلی میرزا دولتشاه آن را تعمیر نمود، اما مجدداً در نتیجۀفشار شدید آب خراب شد. دو شعبه گرگر و شطیط در جنوب بند قیر به یکدیگر متصل و بسمت اهواز جاری میگردند. سازمان اداری شهرستان شوشتر دارای سه بخش بنام مرکزی، گتوند و عقیلی است و از 138 قریه تشکیل شده و جمعیت شهرستان در حدود 56 هزار نفر است. مساحت تقریبی شهرستان 25300 کیلومتر مربع است. بخش مرکزی شهرستان شوشتر از 6 دهستان خیران، تیوند، میان آب، کندزلو، سردارآباد و شاه ولی تشکیل شده است. این بخش در بین بخشهای عقیلی و گتوند و شهرستان اهواز واقع و سکنۀ آن در حدود 18000 تن است. دو شعبه رود خانه کارون بنام گرگر و شطیط از شمال به جنوب در این بخش جریان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). شهر شوشتردر 850هزارگزی تهران و 26هزارگزی شمال اهواز واقع است. شهر شوشتر یکی از شهرهای قدیمی کشور است و در روی تخته سنگهای کنار کارون بنا و بین دو شعبه از کارون بنام شطیط و گرگر (چهاردانگه و دودانگه) واقع شده است. هوای شهر گرم و در تابستان حداکثر حرارت در بعضی سالها نزدیک به 60 درجه است. شوشتر 22416 تن سکنه داشته است ولی امروز بیش از 15 هزار تن سکنه ندارد. این شهرستان بسیار قدیمی و دارای ابنیه و آثار و مسجدو امام زاده های متعدد است که معروف ترین آنها بشرح زیر است: 1- مسجد جامع شوشتر که در زمان خلفای عباسی بنا شده. 2- قلعۀ سلاسل که امروز خرابه های آن مشاهده میشود. 3- بند میزان که در شمال خاوری شهر واقع است و رود گرگر از آن عبور میکند. 4- پل شاهپور که در شمال باختری شهر واقع است و امروزه خرابه های آن مشاهده میشود. 5- در شهر شوشتر و اطراف آن قریب 40 امامزاده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 و ج 4 و تاریخ رشیدی و تاریخ سیستان و آتشکده و تاریخ گزیده و یشتها ج 1 و ایران در زمان ساسانیان و تاریخ مغول و خاندان نوبختی عباس اقبال و تاریخ ادبیات ادوارد براون و مجمل التواریخ والقصص و تاریخ اسلام و جغرافی غرب ایران و تاریخ عصر حافظ و تاریخ ایران باستان و تاریخ پانصدسالۀخوزستان تألیف احمد کسروی شود: چندین حریر و حله که پوشید بر درخت مانا که برزدند به قرقوب و شوشتر. کسایی. مه طرازی است بدست چپ گردون شب عید نقش آن گویی در شوشتر آمیخته اند. خاقانی. سوس را با پلاس کینی نیست کین او با پرند شوشتر است. خاقانی. خود دل و طبع او ز سیم و شکر کان طمغاج و باغ شوشتر است. خاقانی. حبش را زلف بر طمغاچ بندد طراز شوشتر در چاچ بندد. نظامی. - پل شوشتر، از بناهای غریبه است و هشتاد وچهار طاق دارد و گویند شاپور بانی آن بود. (انجمن آرا) (مرآت البلدان ج 1 ص 437). و رجوع به تاریخ پانصدسالۀ خوزستان تألیف احمد کسروی شود
تعریب آن تُسْتَر است. (از معجم البلدان). نام شهری است در خوزستان. (برهان). لقب آن دارالمؤمنین. (فرهنگ خطی). تستر. ششتر. شهری است به خوزستان که از زمانهای دیرین پیش از اسلام با قناتهای متعدد خود وجود داشته است. بلوشه آن را در نامهای شهرهای ایران شوشتر و بلیناس بنام سسترا ضبط نموده است. در روایات ایرانی شهر شوشتر از شهرهای بسیار قدیمی معرفی شده است و عبدالله شوشتری در کتاب شوشتر به تفصیل از آن سخن رانده است. در داستانهای افسانه ای بنای این شهر را به هوشنگ نسبت داده اند که آن را بعد از بنای شهر شوش بنیاد نهاده است و گویند که نقشۀ بنای شوشتر شکل اسبی را ماند. در دورۀ اسلامی به روزگار عمر بن خطاب شهر شوشتر بوسیلۀ برأبن مالک مورد تاخت و تاز قرار گرفت و براء در همانجا درگذشت. در عهد امویان این شهر قدیمی دژ و پناهگاه خوارج بود و شبیب الخارجی آنجا را مقر فرماندهی خود قرار داد و حجاج بن یوسف ثقفی پس از مرگ شبیب خارجی بر شهر شوشتر دست یافت و در دورۀ خلفای عباسی بود که بنیان نهادن قدیمیترین مساجد این شهر آغاز گردید و در زمان المعتز این امر شروع گشت و در دوران المسترشد پایان یافت. در دوران بعد شهر شوشتر به تصرف تیموریان درآمد و تا سال 820 هجری قمری در تصرف ایشان بود و پس ازانقراض تیموریان به دست گروهی از شیعیان صفویه افتاد و مرکز تشیع گردید. والیان و حکام متعدد در این شهر حکومت کردند که یکی از آنان واخشتوخان را میتوان نام برد که تا پایان دورۀ صفویه اعقاب او در شوشتر حکومت میکردند. شوشتر در دوران قاجاریه در زیر فرمان محمدعلی میرزا پسر فتحعلیشاه قرار گرفت و جمعیت این شهر در آن هنگام به 45 هزار تن بالغ گشت. گویند که قبر دانیال در شوشتر کشف گردید آنگاه او را به شوش حمل کردند. در زمان حلاج یک آتشگاه در شهر شوشتر وجود داشته است. رجوع به دائره المعارف اسلام و تستر شود. شوشتر امروزه شهرستانی است در خوزستان واقع در مغرب مسجد سلیمان، در زاویۀ حادث بین کارون و آب گرگر در 64کیلومتری محلی که کارون وارد جلگه (میان آب) میشود و شامل بخشهای حومه ای و گتوند است. جمعیت حوزۀ شوشتر 57333 تن است. در عهد عیلامیان شهر هیدالو ظاهراً در موضع شهر شوشتر کنونی بود و سپاهیان آسوربانیپال در دنبالۀ فتوحات خود بدانجا رسیدند. قدیمترین آثاری که بدست آمده میرساند که شوشتر در زمان ساسانیان وجود داشته. در عهد قاجاریه شوشتر کرسی خوزستان محسوب میشده است. (از فرهنگ فارسی معین). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده است: شهرستان شوشتر یکی از شهرستانهای استان ششم کشور است و محدود است از طرف شمال به شهرستان دزفول، از خاور و جنوب به شهرستان اهواز، از باختر به شهرستان دزفول. هوای این شهرستان مانند سایر شهرستانهای استان خوزستان گرم و درجه حرارت در تابستان در سایه 50 درجه و حداقل درجه حرارت در زمستان 5 درجۀ سانتی گراد و نسبت به شهرستانهای ساحلی (خرم شهر، آبادان) خشک تر است. در روزهای تابستان که هوای آن گرم می شود اهالی از سرداب هائی که دارند استفاده میکنند. مهمترین رودخانه ای که در این شهرستان جریان دارد رود کارون است که از کوههای بختیاری سرچشمه گرفته و در شمال باختری این شهرستان به دو قسمت می شود: یک شعبه آن را که گرگر می گوینداز شمال خاوری شهر از بند معروف به بند میزان گذشته و در داخل شهر تشکیل چندین آبشار را میدهد که مورد استفاده است. و شعبه دیگر که از شمال باختری شهر ازسد معروف شادروان می گذرد و بطرف جنوب باختری جریان دارد. می گویند سد شادروان بدستور شاپور یکم و بدست قیصر دوم و رومیان که در آن زمان در اسارت ایران بودند ساخته شده و حدس می زنند که در ازمنۀ قدیم کلیۀ آب کارون در رشتۀ شطیط جریان داشته و شعبه گرگر فقطبه منظور استفادۀ کشاورزی تهیه شده است. بند میزان توسط فتحعلیخان که یکی از سرداران صفویه بوده در سنۀ 1106 هجری قمری پایه گذاری گردیده ولی موفق به ساختمان آن نشد و نادرشاه افشار در مسافرت به خوزستان امربه تکمیل این داد و سد مزبور ساخته شد، ولی بعداً در نتیجۀ فشار آب و سیل خراب گردیده و سپس محمدعلی میرزا دولتشاه آن را تعمیر نمود، اما مجدداً در نتیجۀفشار شدید آب خراب شد. دو شعبه گرگر و شطیط در جنوب بند قیر به یکدیگر متصل و بسمت اهواز جاری میگردند. سازمان اداری شهرستان شوشتر دارای سه بخش بنام مرکزی، گتوند و عقیلی است و از 138 قریه تشکیل شده و جمعیت شهرستان در حدود 56 هزار نفر است. مساحت تقریبی شهرستان 25300 کیلومتر مربع است. بخش مرکزی شهرستان شوشتر از 6 دهستان خیران، تیوند، میان آب، کندزلو، سردارآباد و شاه ولی تشکیل شده است. این بخش در بین بخشهای عقیلی و گتوند و شهرستان اهواز واقع و سکنۀ آن در حدود 18000 تن است. دو شعبه رود خانه کارون بنام گرگر و شطیط از شمال به جنوب در این بخش جریان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). شهر شوشتردر 850هزارگزی تهران و 26هزارگزی شمال اهواز واقع است. شهر شوشتر یکی از شهرهای قدیمی کشور است و در روی تخته سنگهای کنار کارون بنا و بین دو شعبه از کارون بنام شطیط و گرگر (چهاردانگه و دودانگه) واقع شده است. هوای شهر گرم و در تابستان حداکثر حرارت در بعضی سالها نزدیک به 60 درجه است. شوشتر 22416 تن سکنه داشته است ولی امروز بیش از 15 هزار تن سکنه ندارد. این شهرستان بسیار قدیمی و دارای ابنیه و آثار و مسجدو امام زاده های متعدد است که معروف ترین آنها بشرح زیر است: 1- مسجد جامع شوشتر که در زمان خلفای عباسی بنا شده. 2- قلعۀ سلاسل که امروز خرابه های آن مشاهده میشود. 3- بند میزان که در شمال خاوری شهر واقع است و رود گرگر از آن عبور میکند. 4- پل شاهپور که در شمال باختری شهر واقع است و امروزه خرابه های آن مشاهده میشود. 5- در شهر شوشتر و اطراف آن قریب 40 امامزاده وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 و ج 4 و تاریخ رشیدی و تاریخ سیستان و آتشکده و تاریخ گزیده و یشتها ج 1 و ایران در زمان ساسانیان و تاریخ مغول و خاندان نوبختی عباس اقبال و تاریخ ادبیات ادوارد براون و مجمل التواریخ والقصص و تاریخ اسلام و جغرافی غرب ایران و تاریخ عصر حافظ و تاریخ ایران باستان و تاریخ پانصدسالۀخوزستان تألیف احمد کسروی شود: چندین حریر و حله که پوشید بر درخت مانا که برزدند به قرقوب و شوشتر. کسایی. مه طرازی است بدست چپ گردون شب عید نقش آن گویی در شوشتر آمیخته اند. خاقانی. سوس را با پلاس کینی نیست کین او با پرند شوشتر است. خاقانی. خود دل و طبع او ز سیم و شکر کان طمغاج و باغ شوشتر است. خاقانی. حبش را زلف بر طمغاچ بندد طراز شوشتر در چاچ بندد. نظامی. - پل شوشتر، از بناهای غریبه است و هشتاد وچهار طاق دارد و گویند شاپور بانی آن بود. (انجمن آرا) (مرآت البلدان ج 1 ص 437). و رجوع به تاریخ پانصدسالۀ خوزستان تألیف احمد کسروی شود
اگر بیند بر اشتر یک ساله نشسته بود، دلیل است اندوهگین شود. اگر بیند از اندام شتر وی خون زایل شود، دلیل که سعادت و نعمت دنیا یابد به قدر آن خون. اگر بیند مهار اشتری می کشید، دلیل است بافردی فرمانبردار او را خصومت افتد. اگر بیند که در بیابان اشتر بسیار یافت، دلیل است بر بزرگی و فرمانروائی او بر جماعت بیابانگرد. اگر بیند که دو شتر یافت، دلیل که مال یابد. اگربیند کسی وی را شتری داد، دلیل که به قدر و قیمت آن منفعت یابداز کسی. اگر بیند که قومی شتری بکشتند و گوشت آن قسمت کردند، دلیل کند که در آن موضع مردی دارا بیمرد و مال وی را قسمت کنند به میراث. جابر مغربی اگر بیند بر اشتر مست خشم آلود نشسته بود، دلیل که بر مردی بزرگ غلبه کند. اگر بیند با اشتری جنگ و نبرد می کرد، دلیل است با مردی عجمی که دشمن بود وی را، خصومت افتد. اگر بیند که رمه اشتران را همی چرانید و دانست از ملک او بود، دلیل کند که وی را ولایتی بود و به مردم آن ولایت فرمانروا شود. اگر بیند اشتر را همی دوشید، دلیل است از پادشاه مال یابد بر قدر ان شیر که دوشیده بود. اگر بیند به جای شیر از پستان شتر خون آمد، دلیل است آن مال که بدون رسد حرام بود. اگر بیند ماده شتری کسی بدو بخشید، یا از کسی بخرید، دلیل که زن خواهد یا کنیزک بخرد. اگر بیند ماده شتری که از او بود بگریخت یا دزد برد، دلیل است از زن جدا شود یا در میان ایشان خصومت افتد. اگر بیند ماده شتر او بمرد، دلیل که زنش بمیرد. اگر بیند که شتر بچه آورد، دلیل که زنش بچه آورد و مالش زیاد شود. اگر ماده شتری دید به امیدی که دارد برسد. اگر بیند که گوشت اشتر می خورد، دلیل است بیمار گردد. ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند کسی گوشت اشتر بسیار بدو داد، دلیل است مال یابد به قدر گوشت اشتر. اگر بیند که اشتر را قربانی می کرد و گوشت او را به هر کسی می داد، دلیل که مردی بزرگ در آنجا قربانی شود یا بمیرد. اگر بیند که اشتری مجهول در پس او همی آید، دلیل که سرگشته و متفکر شود. اگر بیند که اشتری را قهر و زبون خویش کرد، دلیل است دشمن را مقهور خویش کند. اگر بیند که رمه اشتران در زمینی یا در دهی جمع می گردید، دلیل است در آنجا دشمن جمع شود، یا سیل در آنجا خرابی کند یا بیماری در مردم آن موضع مستولی شود. اگر بیند که اشتران بار گندم و جو داشتند، دلیل است از آن دشمن در آنجا خیر و برکت بود. حضرت دانیال اگر کسی خود را بر اشتری مجهول بیند که به شتاب همی رود، دلیل کند به سفر رود. اگر بیند بر اشتری جولان همی کرد، دلیل است غمگین و متفکر شود. اگر بیند بر اشتری نشسته بود و راه گم کرده می راند و ندانست راه راست کجاست، دلیل است در راه خویش فرومانده و هیچ تدبیر نتوان ساخت. اگر بیند ماده شتری یافت، دلیل است بر این که زن خواهد. اگر اشتر با بچه بود، آن زن که خواهد با فرزند بود. اگر بیند اشتر از وی روی بگردانید و مطیع او نشد، دلیل است اندوهگین شود. محمد بن سیرین دیدن اشتر درخواب بر ده وجه بود. اول: پادشاه عجمی، دوم: مردی امیر، سوم: مرد مومن، چهارم: سیل، پنجم: فتنه، ششم: آبادانی، هفتم: زن، هشتم: حج، نهم: نعمت، دهم: مال و اشتر عربی، دلیل بر مردم عرب کند و اشتر عجمی، دلیل بر مردم عجمی و بدانکه اشتربانی به تاویل خداوند به تدبیر و ولایت بود و راست کننده کارها بود. اگر بیند که اشتران بسیار داشت و دانست که آن جمله ملک وی است و از اشتران اعرابی بودند، دلیل است در دیار عرب پادشاه گردد. اگر اشتران عجمی بودند، دلیل است در دیار عجم پادشاه گردد. اگر زنی بیند اشتری با بخورد، دلیل که از پادشاه مال و نعمت یابد و بدانکه پوست اشتر نیز همین. دلیل را دارد .
اگر بیند بر اشتر یک ساله نشسته بود، دلیل است اندوهگین شود. اگر بیند از اندام شتر وی خون زایل شود، دلیل که سعادت و نعمت دنیا یابد به قدر آن خون. اگر بیند مهار اشتری می کشید، دلیل است بافردی فرمانبردار او را خصومت افتد. اگر بیند که در بیابان اشتر بسیار یافت، دلیل است بر بزرگی و فرمانروائی او بر جماعت بیابانگرد. اگر بیند که دو شتر یافت، دلیل که مال یابد. اگربیند کسی وی را شتری داد، دلیل که به قدر و قیمت آن منفعت یابداز کسی. اگر بیند که قومی شتری بکشتند و گوشت آن قسمت کردند، دلیل کند که در آن موضع مردی دارا بیمرد و مال وی را قسمت کنند به میراث. جابر مغربی اگر بیند بر اشتر مست خشم آلود نشسته بود، دلیل که بر مردی بزرگ غلبه کند. اگر بیند با اشتری جنگ و نبرد می کرد، دلیل است با مردی عجمی که دشمن بود وی را، خصومت افتد. اگر بیند که رمه اشتران را همی چرانید و دانست از ملک او بود، دلیل کند که وی را ولایتی بود و به مردم آن ولایت فرمانروا شود. اگر بیند اشتر را همی دوشید، دلیل است از پادشاه مال یابد بر قدر ان شیر که دوشیده بود. اگر بیند به جای شیر از پستان شتر خون آمد، دلیل است آن مال که بدون رسد حرام بود. اگر بیند ماده شتری کسی بدو بخشید، یا از کسی بخرید، دلیل که زن خواهد یا کنیزک بخرد. اگر بیند ماده شتری که از او بود بگریخت یا دزد برد، دلیل است از زن جدا شود یا در میان ایشان خصومت افتد. اگر بیند ماده شتر او بمرد، دلیل که زنش بمیرد. اگر بیند که شتر بچه آورد، دلیل که زنش بچه آورد و مالش زیاد شود. اگر ماده شتری دید به امیدی که دارد برسد. اگر بیند که گوشت اشتر می خورد، دلیل است بیمار گردد. ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند کسی گوشت اشتر بسیار بدو داد، دلیل است مال یابد به قدر گوشت اشتر. اگر بیند که اشتر را قربانی می کرد و گوشت او را به هر کسی می داد، دلیل که مردی بزرگ در آنجا قربانی شود یا بمیرد. اگر بیند که اشتری مجهول در پس او همی آید، دلیل که سرگشته و متفکر شود. اگر بیند که اشتری را قهر و زبون خویش کرد، دلیل است دشمن را مقهور خویش کند. اگر بیند که رمه اشتران در زمینی یا در دهی جمع می گردید، دلیل است در آنجا دشمن جمع شود، یا سیل در آنجا خرابی کند یا بیماری در مردم آن موضع مستولی شود. اگر بیند که اشتران بار گندم و جو داشتند، دلیل است از آن دشمن در آنجا خیر و برکت بود. حضرت دانیال اگر کسی خود را بر اشتری مجهول بیند که به شتاب همی رود، دلیل کند به سفر رود. اگر بیند بر اشتری جولان همی کرد، دلیل است غمگین و متفکر شود. اگر بیند بر اشتری نشسته بود و راه گم کرده می راند و ندانست راه راست کجاست، دلیل است در راه خویش فرومانده و هیچ تدبیر نتوان ساخت. اگر بیند ماده شتری یافت، دلیل است بر این که زن خواهد. اگر اشتر با بچه بود، آن زن که خواهد با فرزند بود. اگر بیند اشتر از وی روی بگردانید و مطیع او نشد، دلیل است اندوهگین شود. محمد بن سیرین دیدن اشتر درخواب بر ده وجه بود. اول: پادشاه عجمی، دوم: مردی امیر، سوم: مرد مومن، چهارم: سیل، پنجم: فتنه، ششم: آبادانی، هفتم: زن، هشتم: حج، نهم: نعمت، دهم: مال و اشتر عربی، دلیل بر مردم عرب کند و اشتر عجمی، دلیل بر مردم عجمی و بدانکه اشتربانی به تاویل خداوند به تدبیر و ولایت بود و راست کننده کارها بود. اگر بیند که اشتران بسیار داشت و دانست که آن جمله ملک وی است و از اشتران اعرابی بودند، دلیل است در دیار عرب پادشاه گردد. اگر اشتران عجمی بودند، دلیل است در دیار عجم پادشاه گردد. اگر زنی بیند اشتری با بخورد، دلیل که از پادشاه مال و نعمت یابد و بدانکه پوست اشتر نیز همین. دلیل را دارد .